برکه من

Sunday, April 08, 2012

مشطحطات!

همچین دلم غنج می کنه براش که یه وقت فکر می کنم واقعاً وجود داره!
همچین دلم ضعف میره از غمش که انگار واقعاً غمی هم داره!
همچین دلم توی قفس دنده هام فرو میره که نتپه و بهش فکر نکنه که تیزی دنده ام دلم رو سوراخ می کنه!
همچین ذهنم و مغزم رو تسخیر می کنه که دیگه مثل یه عاقل نباشم، یه شیفته سرکش و نامحدود باشم!
همچین فضای فکر رو سرشار می کنه که تمام سوراخهای غربالش بسته میشه و هیچ فکر دیگه ای ازش رد نمیشه!
همچین دستهاش رو گرد می کنه دور حلقم و فشار می ده که نفسم جز به دستهای اون بند نباشه!
همچین حالم به هم می خوره از این حالت که دیگه نمی خوام بهش فکر کنم و دل بهش بسپرم و بنویسم ...