500
این 500 امین پست اینجاست.همیشه فکر می کردم پانصدمین پست باید خیلی مهم و حسابی باشه، اما وقتی هیچ کدوم تا الان مهم نبوده، این هم خب مثل بقیه دیگه!
یک هفته تمام در اینجا فقط شاهد زغال اخته بودین. بنده در هفته پیش چند روزی مهمون عزیزی داشتم که در عرض یک هفته از اون سر دنیا (شیطان بزرگ) اومده بود این سر دنیا (چین) و بعد هم اومده بود به وسط دنیا و در نتیجه تغییر شدید ساعتی، بچه همه اش خوابید! کلاً اومد خونه ما که خوابهاش رو بکنه و بشینه پای لپ تاپش!! ( در وبلاگ گروهی مون به اندازه کافی اذیتش کردم، واسه همین الان دیگه ادامه نمی دم! گناه داره. احتمالاً الان هم در ایران خوابه و وقت نداره جواب من رو بده!)
ماشین جدیدم خیلی خوبه. شیشه هاش رو هم تیره کرده ام که گرما رو کمتر منتقل کنه. فقط خیلی تنده و شتابش بدجوره. واسه همین مصرف بنزینش به نظرم خیلی بالاتر از 206 میاد. اما یه نکته فوق العاده مثبتش اینه که سی دی اش mp3 رو هم پخش می کنه و دیگه من رو از انواع لوارم جانبی مولتی مدیا مستقل کرده.
ما در کل در دبی با سه خانواده ایرانی دوستیم که فقط یکیشون رو اینجا پیدا کردیم، اون هم از وبلاگ. هفته پیش داشتم باهاش حرف می زدم که گفت، آره ما از دبی خسته شدیم و وداریم میریم یه جای دیگه. مثل اینکه آدم بگه آره پام خواب رفته، می خوام جابه جاش کنم! سبک بار و سبک بال یه هفته ای جمع کردن و فردا هم دارند مهاجرت می کنند یک کشور دیگه!!
اینجا به مناسبت معراج/ مبعث که عملاً فردا باشه، پس فردا رو تعطیل کرده اند! کار حسابی! جای اینکه بین التعطیلین و از این بازی ها راه بندازند، یه بار اون روزی که بهتره رو تعطیل کرده اند. بماند که در گرمای 49-50 درجه اینجا واقعاً نه کار خاصی میشه کرد، نه جایی میشه رفت. فکر کردیم بریم عمان، اما پاسپورتها در دسترس نبود. جداً تابستون اینجا گنده ها....