سلمان
خیلی لذت بخشه خبر نامزدی یکی از بهترین دوستهات رو بشنوی. اون هم از خود پرروش که یک هفته است صداش هم درنیومده. دیشب رفتیم بیرون و میگه آره بهش گفتم will you marry me؟ اون هم گفت yes!
انگار نه انگار که هفته قبلش داشتم مخش رو بالا و پایین می کردم که خب چرا باهاش ازدواج نمی کنی؟ یک ساله با هم بودین. مگه همین آدمی نیست که می خوای؟ و هنوز ترس توی صداش و فکرش بود. بعد هم فکر کرد و فکر کرد و باز هم فکر کرد (کاری که توش خیلی خوبه!) و با جرأت فراوان – که خیلی جای تحسین داره – بهش پیشنهاد ازدواج داد.
بقیه اش هم جوره. گاماس گاماس. خیلی خوشحالم براش.
بعدالتحریر. ناگهان تعداد خروسهای مرغ دار دور و بر داره زیاد میشه!! :)