برکه من

Tuesday, May 09, 2006

ترجمه


می گن وقتی به یه چیز معتاد میشی، خب معتاد می شی دیگه. بنده هم به شدت احساس زور آمدن می کردم که توی وورد مایکروسافت نتایپم. از این رو در همین جا زحمت انگلیسی نوشتن به خودم دادم که جیغ یاران و دوستان دراومد. برای همین به صورت کاملاً غیرحرفه ای (این هم به خاطر امیر که نگفته باشم Unprofessional) در این پروسسور در پیت بلاگ اسپات تایپیدم.

اما ترجمه متن قبلی (به احترام اینکه این وبلاگ فارسیه جهت اطلاع امیرخان که پیشنهاد ایجاد وبلاگ فارسی به من میده):
بنده در کمال ذوق مرگ زدگی دیشب یه لپ تاپ خیلی "نااااااااااز"، خیلی باحال، خیلی توپ خریدم. از اونجایی که به شدت از در خانه ماندگی، احساس کپک زدگی(!) بهم دست داده بود، به شکل کاملاً جوزده ای از صبح اومدم توی این قهوه خونه هه ولو شدم و وبگردی می کنم و صد البته که هیچ کار مفیدی هم جز وبگردی نکرده و نمی کنم!!! و باز هم صدتر البته که از بودن تو خونه و بعضاً لالا کردن و ساعتها تلویزیون دور زدن و برنامه درست و حسابی و نادرست و ناحسابی دیدن بسی بهتر بید.

کاملاً هم اذعان می دارم که نوشتن انگلیسی متن قبلی نشانی از جوزدگی مجدد بنده بود که فکر کردم وقتی کامپیوترم لخته و هیچ آفیس مافیس و سایر نرم افزارها یخدور، بنده دیگه فلجم و باید زندگی نباتی در وورد پروسسور آن لاین بکنم. در حالیکه مجدداً عین قبل(!!) کافی بود که فارسی رو به زبانها اضافه کنم و مثل الان حالش رو ببرم. منتهی اینکه صبح که اومدم و این ناناز رو برای اولین بار باز کردمش، همچین برقش گرفتم که قبل از رفتن به هیچ صفحه ای نشستم سریعاً یک پست گذاشتم که خدای ناکرده احساساتم جریحه دار نشن! واسه همین این شد که شد. به هر حال اون هم حیفه که چون به زبان استکباری بوده پاک بشه خداییش.

از این به بعد خدا به شما و من، رحم کنه که در اوج جوگرفتگی من روزی دو سه تا پست خفن رو در اینجا شاهد خواهیم بود.

تازه تا الان هم که می اومدم توی این قهوه خونه هه، بیشترین مساله این بود که باید به زور خرج شیکم هم می کردم که وایرلس وصل شم. از اونجایی که ما نهایتاً ایرانی هستیم و به ناچار ذاتاً زرنگ، یکی از هم وطنان عزیز به حاج آقا پیشنهاد داده که بهم اکانت دانشگاهش رو می ده که برم ولو شم تو دانشگاه اون و مفتی اینترنت داشته باشم و دیگه این چندرغازی هم که حروم قهوه و این آت و آشغالها می کردم رو هم نکنم. بنده که حس انسانیتم و اخلاقیات و از این حرفام به شدت گل نموده بود، گفتم نه این خیلی کار زشتیه و این حرفها مزخرفه که از کفار و منافقین تا می تونین بچاپین. تازه این بیچاره ها که مسلمون هم هستند. در این بحثها بود که ملتفت شدم ظاهراً در تمام این مدت اینجا مچل و سر کار بودم. از این رو که اینجا خیر سرش Knowledge Village اه و باب دانش هم که این روزها اگه اینترنت نباشه ، گوگله، واسه همین در کل این منطقه وایرلس اینترنت مجانی هست!!! خداییش حق داشتم با سرعت نور با دیوار اصابت کنم دیگه!

بعدالتحریر. بترسین از اینکه پست بعدی دوباره امروز پست بشه. واسه این یکی هم می تونین خر کامنت گذاران رو بگیرین. من بی تقصیرم. من رو نباید به حرف انداخت، چون خاموش نمی شم!