برکه من

Thursday, October 28, 2004

مثل همیشه

مثل همیشه مشغول درس و مثل همیشه در فکر اپلیکیشن...

از ماه رمضون وا موندم.

دیشب یه خواب دیدم خیلی ترسیدم. خواب دیدم رفتم مدینه و تا روز آخر نرفتم مسجد النبی. خواب دیدم که داشتم گریه می کردم و به محسن گفتم که نرفتم. یک نگاه غضبناک وحشتناکی بهم کرد! با خودم گفتم اگه این اینطوری نگاه کنه حضرت رسول دیگه چی می گه!! خیلی از خودم تکون خوردم. خواب دیدم انگار که سفرم دبی ام جای دبی مدینه بوده و من همش داشتم ول می گشتم و خوش می گذروندم و ... فکر کنم قصه ماه رمضونمه بیشتر! خدا کمکم کنه

... درس عجب موجود مکاریه. خودم رو گول می زنم یا ... خدا رو