زندگی
همیشه در حال دویدن هستیم بدون اینکه مطمئن باشیم در مسیر درستی قرار داریم. همیشه له له می زنیم که بیشتر و بیشتر بدویم تا بیشتر و بیشتر داشته باشیم. گویی که روزیمان مقدر نیست و بیش از آن ... اشتباه نکن. قائل به جبر نیستم. فکر نکن که می گویم بنشین تا خدا خودش برساند. احساس می کنم من و تو می دویم چون در این روند قرار گرقته ایم و خودمان هم نمی دانیم که در نهایت به دنبال چه هستیم. یک وقت یک نقطه روشن پیش روی خود می بینیم و با دیدن آن شادیم. اما... فکر می کنم ما در حال دور شدن از حقیقت هستیم. به سمت آن نگاه نمی کنیم تا به آن دست یابیم. در جهتی دیگر حرکت می کنیم و مدام از همه می پرسیم که: پس چرا من نمی رسم؟
خدایا! راهی! پناهی! ندایی؟! گاهی! نگاهی! یادی! ...
مولا مددی