برکه من

Thursday, November 04, 2004

قدر

اینقدر کوچیکم، اینقدر حقیرم که به خودم جرات نمی دم که از علی بخوام حرفی بزنم. اینقدر بزرگه و اینقدر بلند... که حتی رویای من هم اجازه نداره بهش برسه، چه رسه به دستم. اینقدر بی حیا نشده ام که به خودم اجازه بدم در چنین روز و شبی نام علی رو بر زبان آلوده خودم جاری کنم. متن ادبی نمی نویسم. واقعا می ترسم. واقعا می ترسم. احساس می کنم باید از دوردست، سرافکنده و حقیر، زیر چشمی نگاهی به نامش بیندازم، بلکه... بلکه مرا نیز... بنوازد.

پس از شبش بشنویم:

الهی ! امشب که شب قدر است همه قرآن به سر می کنند . حسن را توفيق ده که قرآن به دل کند . الهی ! من از گدايان سمج درس گدايی آموختم . الهی ! از سجده کردن شرمسارم وسرازسجده برداشتن شرمسارتر. الهی ! در بسته نيست ، ما دست وپا بسته ايم . الهی ! خوشا آنان که در جوانی شکسته شدند ، که پيری خود شکستگی است ! الهی ! پيشانی بر خاک نهادن آسان است ، دل از خاک بر داشتن دشوار است . الهی ! گروهی کوکو گويند حسن هوهو. الهی ! آن خواهم که هيچ نخواهم .
الهی نامه استاد حسن زاده آملی

قال موسى (عليه السلام):الهى اريد قربك، قال: قربى لمن استيقظ ليلة القدر، قال:الهى اريد رحمتك، قال: رحمتى لمن رحم المساكين ليلة القدر، قال:الهى اريد الجواز على الصراط، قال: ذلك لمن تصدق بصدقة فى ليلة القدر، قال:الهى اريد من اشجار الجنة و ثمارها، قال: ذلك لمن سبح تسبيحه فى ليلة القدر، قال:الهى اريد النجاة من النار، قال: ذلك لمن استغفر فى ليلة القدر، قال:الهى اريد رضاك، قال: رضاى لمن صلى ركعتين فى ليةالقدر

خداوندا! مى‏خواهم به تو نزديك شوم، فرمود: قرب من از آن كسى است كه شب قدر بيدار شود، گفت: خداوندا! رحمتت را مى‏خواهم، فرمود: رحمتم از آن كسى است كه در شب قدر به مسكينان رحمت كند: گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو مى‏خواهم فرمود: آن، از آن كسى است كه در شب قدر صدقه‏اى بدهد. گفت‏خداوندا! از درختان بهشت و از ميوه‏هايش مى‏خواهم، فرمود: آنها از آن كسى است كه در شب قدر تسبيحش را انجام دهد گفت: خداوندا! رهايى از جهنم را مى‏خواهم، فرمود: آن، از آن كسى است كه در شب قدر استغفار كند: گفت‏خداوندا خشنودى تو را مى‏خواهم، فرمود: خشنودى من از آن كسى است كه در شب قدر دو ركعت نماز بگذارد.