وقاحت تا چه حد؟
هیچ وقت قصد نداشتم در وبلاگم وارد بحثهای سیاسی شم. این رو هم بیهوده می دونستم. چون دانش سیاسی کاملی ندارم. اما دیگه تابلویی کارهای حکومت ما به حدی رسیده که بدون دانش سیاسی هم میشه اثرات دیکتاتوری بر جامعه رو دید.
پیش از این دیگه داشتم انتخابات بالا می آوردم. اصلاً نمی خواستم بهش فکر کنم. در اینکه در انتخابات شرکت می کنم یا نه، تقریباً شک داشتم. حالا شکم به یقین تبدیل شد. حکومت بیاد هر گندی به سر ما بکشه، آخرش هم به خاطر ترس از آمریکا و اتحاد ملی و کوفت و زهرمار بیایم در انتخابات شرکت کنیم که حکومت رو تایید کنیم!! خیلی جالبه! طرفداران انتخابات دائم بهانه شون برای تشویق شرکت در انتخابات، برنامه های آمریکاست. ولی مگه چقدر میشه روی این کثافت رو با پارچه پوشوند و پارچه رو از این طرف بکشی که یه طرفش پیدا نشه، دوباره یه طرف دیگه اش بریزه بیرون؟
کار شورای نگهبان که معلوم بود چیه. از سر انتخابات مجلس هفتم شمشیر رو از رو بسته بودن. نوع حکومت شورای نگهبان بارها در تاریخ دیده شده (لو علم المدبرون!) عین حکومت عباسی هاست. قلع و قمع می کنن. هر کی حرف بزنه. هر کی تعظیم و تکریمشون نکنه.
شورای نگهبان با این کارش رسماً اعلام دشمنی با مردم کرد. معین هیچ آش دهن سوزی نیست. بنده هم به هیچ وجه قصد نداشتم بهش رای بدم. اون رو آدم ضعیفی می دونم. منتهی اینکه حق حرف زدن رو، حق انتخاب کردن رو از مردم بگیرن، جز دیکتاتوری چیزی نیست.
از اون مسخره تر هم حکم حکومتی آقای خامنه ای که یکی به میخ می زنه یکی به نعل. جنتی هر ... دلش می خواد می خوره، خامنه ای تاییدش می کنه. بعد جنتی رد صلاحیت می کنه، خامنه ای حکم حکومتی می ده که مردم بگن وای! آقا چقدر صبوره! چقدر روشن و آزادی خواهه! نیگا چقدر به مخافان اجازه ابراز اندام می ده؟ بعد هم جنتی بره کار خودش رو بکنه. احمقانه است که اینها مردم رو در این حد گوسفند تصور کرده اند. مگه میشه این طوری مردم ساکت بشن...
شاید یه مدت بشه صدایی بلند نشه. شاید بشه صدا خفه شه، ولی اگه الان سال 42 باشه، بالاخره یه 57 ای وجود داره.