برکه من

Tuesday, July 26, 2005

Defense


داستان و قصه زیاد بود. خلاصه که خسته ام و الان هم حس توضیح ندارم. شما هم گوش شنیدن احتمالاً ندارید. با هزاران مشکل بی شاخ و دم به هر حال به جایی رسید که قرار شد فردا دفاع کنم. خیلی هیجان زده نشید. بعدش قرار تغییر کرد! در نهایت قرار شد بدون استاد راهنما که در حال بردن تشریفشون هستم دفاع کنم. همه چی در نهایت به خیر و صلاح من شد. این رو به طور قطع می دونم.جدا احساس عسی ان تحبوا شئیاً فهو شر لکم رو دارم لمس می کنم. اون جور که من برنامه ریزی کردم نشد. ولی برنامه خدا خیلی باحال تر و بهتر بوده. من هم خیلی راضیم. در عوض الان فرصت دارم با فراغ بال و آرامش کامل خودم رو برای دفاع آماده کنم. همین خیلی ارزشمنده. خدا رو شکر می کنم بابت همه مشکلاتی که پیش اومد و من جلوی هیچ کدوم زانو نزدم. خدا رو شکر می کنم که استوار نگهم داشت و خدا رو شکر می کنم که آخرش حرف خودم نشد که خیلی باد نکنم. خیلی این طوری بهتره. مطمئنم. به هر حال من باید یاد بگیرم که واسه یه چیز به اندازه ارزشش خرج کنم. خدا من رو ببخشه بابت تمام فحش و نفرین و بد و بیراههای این مدت. خدا از ته قبلم که آگاه بوده.
خیلی بهم فشار اومد. واقعاً گاهی فکر می کردم دیگه دارم کم می آرم. ولی فکر کنم واسه همه همین طوره. هیچ کس هم با دفاع نمرده. من خودم برای خودم گنده کردمش. به هر حال ظاهراً از شنبه تا دوشنبه یه روزش دفاع من خواهد بود. البته هیچ چیز هنوز قطعی نیست. تا وقتی آگهیش رو خودم نچسبونم قطعی نیست. حتی شاید بعدش هم قطعی نیست. به میزانی که از تزم در زمینه احتمالات و تصادف و عدم قطعیت بریدم و زدم، واسه خودم عدم قطعیت پیش اومده...

دوستان! همچنان سفت سجاده ها رو بچسبین.

یه پیپرم هفته پیش قبول شد که حضرت استاد راهنما بدون اینکه بدونه اسمش چیه گفت نمیشه برای تزم ارائه بدم که نمره بیارم.
یه پیپر هم 24 ساعت وقت گذاشتم نوشتم که گفت این رو هم وقت نمی کنه بخونه که من بتونم سابمیت کنم و روش نمره بیارم!!! کسی نمره سراغ داره برای من؟