Countless
اونقدر از شدت کار دارم خفه میشم که وقت نفس کشیدن هم ندارم. به شدت کارهام زیاده و وقتم کم. از طرفی مریضی هم کامل از بدنم خارج نشده و دستگاه گوارش خراااااب! دیشب که تقریباً داشتم مرگ رو به چشمم می دیدم. فقط به خاطر اینکه جرأت کردم بعد از 72 ساعت، غذا بخورم! بعدش هم به غلط کردن افتادم. خدا می دونه تا کی قراره وضع این طوری باقی بمونه.
فردا دارم میرم ایران. در حالیکه خروارها کارم مونده. خدا رو شکر پروازم رو از امشب انداختم فردا! وگرنه امکان نداشت بهش برسم. هنوز هیجان خاصی واسه اومدن ندارم. فعلاً تمام تمرکزم روی اینه که زودتر خوب شم!