Wien
واقعاً یه تعطیلات خوب و آروم رو شروع کردم. سه روزه اومدم وین پیش خانواده ام و خیلی لذت بخش بوده. هوا هم که عالیه عالیه. حرف نداره. خاطرات سرمای ژانویه که اومده بودیم هنوز توی پوست و رگم مونده بود. باورم نمی شد که بتونه هوا این قدر عالی باشه. خدا رو شکر خیلی همه چیز خوبه و خیلی خوش می گذره. زندگی اینجا هم می بینم که یه زندگی خیلی آروم و باصفا و لذت بخشه. وقتی میرم توی حیاط مامان اینها با این همه درخت میوه و چمن و سنجابهای روی درخت و ... اصلاً یه عالمیه. عین یه تیکه از بهشته.
خود وین هم که خیلی شهر خوب و باحال اروپاییه. برخلاف اون که خیلی ها فکر می کنند نژاد ژرمن ها کلاً سردی خاصی دارند، من هنوز این سردی رو احساس نکردم. آدمها اکثراً رفتارهای خوب یا معمولی دارند. به خاطر وجود ترک ها که مسلمون هستند هم باحجاب خیلی زیاده و قیافه های ماها هم خیلی عجیب نیست.
لدذتی که این همه منتظرش بوده ام: نشستن و گپ زدن و پیاده روی با خواهر بزرگه و مامان و بابام. بازیگوشی ها و حرف زدن های فوق العاده بانمک و بامزه نی نی خواهرم که منو کشته. واقعاً رگ زندگی و حیاته. خداییش بودن در کنار خانواده و لذت بردن از حضورشون یه چیزیه که با هیچ چیزی نمی شه عوضش کرد.
فعلاً یک هفته ای اینجام و بعد هم میرم هلند. این هم چند تا عکس: