برکه من

Sunday, March 06, 2005

گوگولی


هورااااااااااااااااااااااااا! آخرین پروژه درسیم رو هم در این لحظه تموم کردم! هورااااااااااااا!
نمی دونی چه احساس خوبیه! می خوام یکی دو ساعت به خاطر این لحظات فرخنده و میمون ول بگردم. به هیچ درسی هم نپردازم. ای بسا تا آخر شب این کار رو بکنم و امشب که 3 -4 ساعتی بیشتر ازش نمونده رو همین کار رو بکنم. حالا با خیال راحت می تونم بپردازم به تزم! هوراااااااااا!
می تونم برم مامانم رو ببینم. می تونم برم چیتگر دوچرخه سواری. می تونم ...
ای وای! دوباره اون کوزه روغنه...
هیچی بابا! غلط کردم.

بعدالتحریر. آخه تو رو خدا خودت بگو. آدم وقتی چنین


بچه خواهری داره جا نداره بمیره؟