برکه من

Tuesday, July 25, 2006

باز هم...


فرض کن چقدر من باید گندشانس باشم که رئیس اعظم از سکشن اروپا که عملاً نظارت بر کار ما رو داره پاشه از انگلیس بیاد. سر ظهر هم برسه آفیسه ما که هیچ کس نیست و همه رفته اند ناهار. در ابتدایی که من رو می بینه با همون گرمی وصمیمیت اروپایی خودش بیاد به سمتم، دستش رو دراز کنه و من در حالیکه دارم حرف می زنم وسط حرفهام بگم که “Sorry I don’t shake hands" و اون هم که ظاهراً نفهمیده نزدیک 15 ثانیه (15 ثانیه مرگ بار برای من!) دستش رو نگه داره. بعد در حالیکه کمی شوکه است به دستش نگاه کنه و عقب بکشه!!!
هزار بار به خودم فحش می دادم که چرا زودتر نرفتم ناهار، چرا قبلاً تو ایمیل ها بهش نگفتم من دست نمی دم (!!)، چرا، چرا....
خدایا! دیگه حوصله این ماجرای ننر رو ندارم.