برکه من

Tuesday, August 15, 2006

Sharing!


این دوست آلمانی نازنین من یک سره سر کشوی خوراکی منه و میگه I’m starving! و هر اونچه خوراکی من می ذارم توش رو تموم می کنه. من هم هر وقت که خواسته همیشه با روی باز بهش خوراکی دادم. خودم هم خب کلاً دوست دارم Share بکنم. چند روز پیش که اومدم آفیس دیدم یه بسته شکلات گذاشته توی کشوی من. گفتم این چیه؟ گفت واسه اینه که من خوراکی هات رو می خورم. بماند که از بسته 20-30 تایی شکلات تقریباً 3 تاش رو من خوردم و بقیه اش رو هم خودش خورد. دیروز اومده میگه همیشه بچه هایی که خواهر و برادر نداشته اند همه چیز رو مال خودشون می خواهند و اصلاًSharing بلد نیستند. من هم که خواهر برادر نداشته ام. ولی خب مامان بزرگم همیشه مجبورمون می کرد که یا همه با هم بخوریم، یا هیچ کس نخوره و من education ام خیلی خوب بود. خواسته ام کشوی خالی از خوراکیم رو باز کنم بهش بگم: بابا! Education!
تازه از آجیل هایی که آورده بودم دیگه اینقدر خوشش اومده بود که اصلاً نمی تونست جلوی خودش رو بگیره. بعد هم کلی سفارش داده که از ایران براش آجیل و برگه میوه و از این قاقالی لی ها بیارم. اینه دیگه! گامبوها کلاً با هم خوب می تونند ارتباط برقرار کنند و درد هم رو هم بفهمند!