برکه من

Tuesday, August 01, 2006

تلفن


هیچ وقت ارزش واقعی یک منشی تا وقتی که مرخصی نره مشخص نمیشه. الان منشی ما تقریباً سه هفته ای هست که رفته کشورش مرخصی. اون وقت 10 نفر آدمی که تو شرکت ما هستند تقریباً همه از شدت جواب دادن تلفن ها سه نقطه پیچ می شن. تعداد تلفن ها بالا، یه عالمه داخلی که شاید فقط همون منشی حفظ باشه و دائم باید گوش به زنگ باشی که اگر ترتیبی که آدمها assign شده اند برای تلفن جواب دادن، مشغول یا پشت خط باشند تلفن رو برداری. من که به شخصه جای اینکه صبر کنم 50 بار زنگ لعنتی تلفن رو بشنوم و جواب بدم، ترجیح می دم سر زنگ دوم اگر کسی برنداشت بردارم. و در این شرایطه که مسأله Sara K و Sara M دوباره پیش می آد... خلاصه که حسابی قاطی پاتیه. بعد در این شرایط که من سعی می کنم بالاخره از 10 تا تلفن که زده میشه یکیش رو جواب بدم و به خوبی هم handle اش کنم، وقتی شخص رئیس اعظم زنگ می زنه و می خواد با یکی حرف بزنه و برای اولین بار (!) هم تشخیص داده که من پشت خط بودم، من در کمال گیجی و البته با اعتماد به نفس زیاد به یکی دیگه وصلش می کنم!!! ای خدا! اینجا سوتی آباد من شده!