برکه من

Saturday, September 30, 2006

زندگی ماه رمضون


طبیعتاً بعد از قرنها که ننوشتم الان دستم یخه واسه نوشتن. یک هفته از ماه رمضون گذشت. ماه رمضون خوبی بوده الحمدلله. صادقانه بگم که یکی از بهترین قسمتهاش اینه که ساعت 3 تعطیل میشم و معمولاً هم همون حول و حوش می آم خونه. آشپزی می کنم، مطالعه می کنم، نیم ساعت سه ربع می خوابم، سفره افطار آماده می کنم، دو تایی پای سفره افطار می شینیم، بعد از نیم ساعت یکی دیگه بهمون می پیونده، شام می خوریم و یک ساعتی می گیم و می خندیم، اون یه نفر دوباره می ره سر کارش، ما تا آخر شب ولیم و … عبادت و این چیزها یخدور. ولی خب خوبه.

از مکث های پای تلفن می ترسم. از سعی کردن ها برای با آرامش صحبت کردن ها. از اینکه قلبم پای تلفن بریزه و بی صبر بشم تا اینکه بالاخره بفهمم چی شده. از اینکه بهم خبر ندن تا اینکه آبها از آسیاب بیفته و جای نگرانی نباشه، بعد خبر یه مریضی، یه عمل، یه مشکل رو بهم بدن. همه می گن راه دوری، کاری از دستت بر نمی آد، واسه چی بهت بگیم. اما با وجود راه دور و این حرفها، نگفتن و خبر نداشتن در دراز مدت باعث می شه که هر وقت جواب تلفن نگیرم، هر وقت کسی پای تلفن بی حوصله و پکر باشه، فکر و خیال کنم… این وقتهاست که در عمق وجودت دوری رو حس می کنی.

التماسش می کردم پای تلفن پا شه بیاد اینجا. التماسش می کردم که به قرآن برنامه ام به هم نمی ریزه، از خوشحالی بال در می آرم، یه هفته از زندگیش بکنه و پاشه بیاد، مرخصی می گیرم، هر کار می کنم، بابا! به پیر، به پیغمبر نمی خواد مراعات حالم رو بکنین. اگه خواستین هم بکنین پاشین بیاین پیشم. به خرجشون نمیره که نمیره!

سالها بود که در مورد ماه رمضون دبی همه بهم می گفتند. ماه ضیافته، همه حالش رو می برند، کسی کار نمی کنه، همه تا صبح مشغول شادی و نشاط و از این حرفهان. همه همه اش می گفتن که منتظر ماه رمضون اند چون ماه رمضون خیلی باحاله. بی دین و ایمون هاش هم می گفتند. ما که از وقتی ماه رمضون شروع شد جایی نرفتیم و کاری نکردیم که فرقش رو ببینیم. من با همون ربنّای شجریان خودمون حال می کردم که همون رو هم می ذارم. پریروزها رفتیم یکی از همین هتل های باحال اینجا ببینیم چه خبره، دیدیم قلیونه و دود و دمه و خواننده است و بزن و برقص. گفتم مرده شور ضیافتتون رو ببره! ضیافت الله خیر سرتون، این ضیافتهاتون رو هم که همیشه دارین!! البته بی انصافی نکنم. شبها از تمامی مساجد صدای نماز تراویح – که خودش برای من تجلی بدعت در دین و جدایی سنت و ولایته – وجود داره. معمولاً یا آدمهاشون تا نصفه شب توی مساجد مشغول عبادتند، یا اینکه ول اند و مشغول عیاشی. هیچ کس مثل ما دو تا مثل بچه آدم زندگی عادیش رو نمی کنه. واسه همین همه احساس می کنند ماه رمضون خیلی خوش می گذره!!!
بماند که بعضی دوستهامون که اسماً مسلمون اند و هیچ آثار عملی ای ندارند، ولی ماه رمضون روزه می گیرند، می گن که توی ماه رمضون سعی می کنند مسلمون تر باشند و ذهنشون رو کمی از گناه دور نگه دارند و بعضاً شاید پیش بیاد که مسجد بروند و شاید حتی یکی دو بار نماز هم بخونند!!! (شکستن شاخ فیل!) با تمامی اینها لذت زیادی وجود داره که توی کشور اسلامی باشی، همه بدونند که روزه ای، کلاً هم اتمسفر رعایت کردن در مورد خوردن وجود داشته باشه. هنوز مزیت های خیلی زیادی وجود داره زندگی اینجا در مقایسه با اروپا و آمریکا.