برکه من

Wednesday, May 16, 2007

Alone


دبی، زندگی، کار...
نگاهم به پایین، سریع دارم می رم که از ظل آفتاب 43 درجه خلاص شم. گوشه خیابون: شن های جمع شده، آشغال سیگار، بیزنس کارد، لیوان یه بار مصرف قهوه، نی ... جالبه! گوشه خیابون دقیقاً سنبل کامل زندگی در دبی، شن، گرما، کار، کار ... شاید تفریح برای رفع خستگی از کار. همه چیز حول کار و رفع خستگی از کار برای آماده شدن برای کار بیشتر می گرده.

تنها می رم رستوران. ناهار می خورم. اکونومیستم رو می خونم. از دنیا و بیزنس خبردار بشم. آخر نوشابه ام رو هم توی اون همهمه هورت می کشم. عینک دودیم رو می زنم. دم در نفس می گیرم که پا بذارم توی گرما و خودم رو به ماشین برسونم...

بعدالتحریر. نوع زندگی مجردی در دبی قطعاً خیلی متفاوته از نوع متأهلی اون. من هم پتانسیل بالایی دارم در مجردی بودن در تنهایی. با اینکه هیچ وقت مجردی رو تجربه نکردم (الحمدلله!) تختم اصلاً جمع نشد. یه غذا هم نپختم. یا غذا نخوردم یا رستوران رفتم. تا نصفه شب فیلم دیدم. مجله خوندم. با دوستم رفتم تا دیروقت بیرون و قهوه خوردم و حرف زدم. ول گشتم. توی یه بشقاب و با یه قاشق هر روز کرن فلکس خوردم بدون اینکه بشورمش ....ورزش که رفتم دیگه ول کن معامله نبودم تا اینکه جنازه ام بیاد بالا و له دوش بگیره و بخوابه، وووو نمی خوای بقیه اش رو بدونی، مطمئن باش. خودم هم در حیرتم از ظرفیتم در کامل یک کس دیگه بودن... عزیزکم، کجایی؟

Posted by Picasa