برکه من

Monday, May 14, 2007

تشنه


مقدمه:
"صید چشمان توام، افتاده ام در دام عشق
یا بکش، یا دانه ده، یا از فقس آزاد کن"
...
جوابیه:
"ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد"

بعدالتحریر. نخیرم! ما به این راحتی ها هم نمی ذاریم از یاد بریم. معرفت تو و مرام ما جز این بوده، نه؟
بعدالتحریر. چقدر دلم برای نوشته های نامرئی تنگه. برای ناگفته های شنیده شده، نانوشته های خوانده شده، حرفهای رد و بدل شده در نگاه، بدون شرح، بدون جون کندن واسه انتقال مفهوم، واسه گز کردن روحم توسط مخاطب، واسه ... ناگفتنی ها و حس کردنی ها. تکرار نوشیدن از چند چشمه چنینی در این چند روز تشنه ترم کرده. تشنه تشنه ...