برکه من

Tuesday, December 25, 2007

افّ لک یا دنیا



ظاهراً خوشی ها همیشه ناپایدارند. هر وقت زیاد خوش بودی باید نگران باشی. باید دلت بلرزه. باید فکرکنی که آرامش قبل از طوفانه. باید خوش نباشی. این قانون همیشگی و هر روزه دنیاست. مثل شهربازی پینوکیو. اگه خوش باشی خر میشی، بعد می برنت زجرت می دن و شلاقت می زنند. این قانون دنیاست.

اوهوی ساراهه! خیلی انگار مردی از خوشی. حالا بکش. اوهوی فلانی! انگاری تو هم مردی از خوشی، تو هم ظاهراً باید بکشی!

دنیا سیاه و زشته. روزهای آبیش کثیفی و لجن زار ریا و دوروییه. بدون لحظه ای مکث خودش رو بهت ثابت می کنه که زود خر شدی. اینجا خوشی ای نیست! حتی نمی ذاره برای دو ساعت از حلقت بره پایین.

تمامی عضله هام گرفته. کمردرد بیچاره ام کرده. صبح با سوزش زیادی که از استرس زیاد حاصل شده بود بیدار شدم. دیشب با قرص اعصاب خوابیدم. من آدم abnormal ام، نه؟ تو این طوری فکر کن. همتون این طوری فکر کنین. من روی یه چیزهایی غیرت دارم. من روی یه چیزهایی بدجور غیرت دارم. من تحمل "لم تقولون مالا تفعلون" رو ندارم. "کبر مقتاً عند الله أن تقولوا مالا تفعلون" خونم رو به جوش میاره.

یه وقتهایی خودم رو می زنم به بی تفاوتی و خوشی. ولی وقتی به اون نقطه میرسه که ارزشهام تکونده میشه و بی عدالتی و بی حرمتی حد خودش رو نمی شناسه، کنترل عضلات بدنم هم از خودم گرفته میشه.

بزرگنمایی می کنم؟ قبول. گنده می کنم؟ قبول. تو این طوری فکر کن. همه عالم این طوری فکر کنند. سکوتش هم واسه من استخوان توی حلقه. یه چیزهایی حقه.یا اینکه ... تو زندگی خودت رو بکن بچه؟ به تو چه اصلاً...

بعدالتحریر. سختی ها آدم رو می سازه. سختی ها رشد میاره. سختی ها آدم رو دست به دامن خدا می کنه. شاید تمام هدف اینه که به درگاه خودش بریم و از خودش راه حل بخواهیم. می کنم. می رم. دعا می کنم. به درگاهش میرم و زار می زنم. شاید ... یه آرامشی به همه بده.

"Merry Christmas"

بعدالتحریر. دلم خووووووووووووووونه. خون. تا کی؟