RedBull! Gives you wiiiiings!
ایام به سرعت نور داره می گذره. روزهام خیلی شلوغ و پر بوده. خیلی وقتی برای چیزی نبوده...
دیروز از صبح رفته بودم ابوظبی یه جلسه ای که بیشتر واسه من جنبه نتوورکینگ و اطلاع جمع کردن بود. چون قبلش هم دائم بیرون بودم و جلسه و سفر و این ور و اون ور و از طرفی هم همکارم مرخصیه و ایمیل هاش به من فوروارد میشه و n تا ددلاین جلوی چشامه و ... غیره، یک روز کامل گیر همچین چیزی بودن خیلی سخت بود. تمام روز رو هم به هر حال با BlackBerry مشغول رتق و فتق امور بودم. خدا باز خیر این BlackBerry رو بده. (5شنبه اگه توی قطر نمی داشتمش، میشه گفت بدبخت می بودم!)
خلاصه عصر که می خواستم برگردم، توی راه طولانی و خسته کننده ابوظبی داشتم با چشم بسته رانندگی می کردم. به شدت خسته بودم. نهایتاً دیدم اصلاً این طوری سالم نیست. پارک کردم کنار جاده و صندلی رو خوابوندم و قشنگ یک ربعی خوابیدم. بعد بلند شدم و به مسیرم ادامه دادم. وقتی رسیدم خونه شب شده بود و خسته بودم همچنان. اما اون همه کار و ایمیل مگه میشد بمونه. در کمال امیدواری، لپ تاپم رو باز کردم و گذاشتم 500 تا ایمیل در انتظار من دانلود شه. پریروزها که رفته بودیم خرید، یه ردبول خریده بودم همین طوری. احساس کردم اگه یه وقت باشه که به چنین چیزی نیاز داشته باشم الانه. بازش کردم و تا آخرش رو خوردم. ایمیل هام رو همه رو جواب دادم. نمازم رو خوندم. ام پی تری پلیرم رو برداشتم و زدم بیرون یک ساعت دویدم! بعد هم دوش آب گرم و شام و ظرف شستن و باز هم کار به همراه حاج آقا تا 11:30 شب! خداییش این ردبول نسخه خیلی خوبی بود... می ارزید.
بعدالتحریر. تایتل این پست شعار ردبوله!