برکه من

Friday, October 03, 2008

جوزدگی انجام غیرمهمیات

یه وقتهایی مسخره است. آدم کار مهمی توی دنیا انجام نمیده ها. اما همچین درگیر وسرگرم همون کار غیرمهم خودش می شه که واسش مهم جلوه می کنه. حالا این شاید خیلی هم بد نباشه، می گن طرف مسووله، وظیفه شناسه، متعهده. اما یه وقتهایی دیگه موضوع اینقدر مسخره میشه که آدم اون کار غیرمهمش آرامشش رو سلب می کنه. در حالیکه خودش هم اطلاع داره که مهم نیست. مثلاً می دونه که الان توی همین کار غیرمهمی که داره، یه سری امورات غیرمهم روزمره و جزئی ای هم وجود داره که اگه اونها نباشه که کلاً همین کار غیر مهم هم وجود نداره. ولی آدم اونقدر خودش رو مشغول کرده و جوزده شده که 5 صبح جمعه که تعطیلی اش هست هم خواب از چشماش ربوده میشه و به شکل مسخره ای به اون جزئیات غیرمهم فکر می کنه و در عین حال تا 6:30 صبح جون می کنه که فکر کار غیرمهمش رو از سرش بیرون کنه و کپه مرگش رو بذاره. می بینه نمیشه. خودش رو لعنت می کنه که چقدر غیرعادیه و میگه حالا بذار از توی موبایلم ایمیلم رو چک کنم ببینم که هیچ خبری نیست. اتفاقاً هم می بینه که یه چند تا خبر جزئی غیرمهم دیگه هم هست. طاقت نمیاره و میره می شینه پای لپ تاپش و تا وقتی همون کارهای جزئی غیرمهم رو انجام نده آروم نمی گیره. همین میشه که صبح نازنین جمعه که می تونسته از 6 تا 9 صبح رو بخوابه، مثل افراد مهم دنیا نخوابیده و کار کرده. با این فرق که کارش خیلی هم غیرمهم بوده ...

بعدالتحریر. در بالا پیدا کنید پرتقال فروش را؟!

بعداز بعدالتحریر. آیا اینها نشانه عدم سلامت روحی – روانی است یا نه، هیچ ربطی نداره؟