برکه من

Saturday, October 18, 2008

بهانه

این گوگل کروم مسخره باعث شد من دیگه خیلی سراغ وبلاگ نرم. خیلی مزیت ها داره برای کسی که به چیزمیزهای گوگل عادت داره، اما برای منی که کار فارسی با بلاگر دارم، گند زده به وضعیت وبلاگم. این از فونت داغونش، اون هم از اینکه لینکدونی ام رو چرت و پرت نشون می ده. آخرش هم نشد از شر این اکسپلورر خلاص شیم. البته خوش انصافم و کل تقصیر کوتاهی در نوشتن وبلاگ رو گردن گوگل کروم نمی اندازم. این دو سه هفته ای مجدداً بنده همکاری در مرخصی داشتم و کارهام 50 برابر بود. حاج آقا هم که از 48 ساعت حتی روزهای تعطیل متوسط 40 ساعت کار می کرد و بنده هم هم پا مشغول نیمه کار و نیمه ولگردی و علافی. حس وبلاگی نبود.
این هفته جایتکس و من از الان عزاش رو گرفتم. خیلی خیلی از نمایشگاه بدم میاد. از کمردرد و پادردش بگیر تا نصف شب خونه رسیدن و تا حمالی ها و جابه جایی ها و آدمهای عجق وجق و کارهای تل انبار شده و خروارها ایمیل جواب نداده و شب ایمیل زدن ها و ... خلاصه که ... چی بگم. کاره دیگه! رفتم گرون ترین کفش عمرم رو گرفته ببینم توی نمایشگاه افاقه (افاغه، عفاقه، عفاغه!!!) می کنه یا نه. غر زدن نداره بچه. می خوای بیزنس کنی این چیزها رو هم داره. خدا رو شکر تن سالم بهمون داده و زبون دراز و روی زیاد و اعتماد به نفس و انگلیسی خوب و هزارتا چیز دیگه که بتونیم از پس این کارها بربیایم.
دیروز رفتیم نی نی تازه به دنیا اومده (یه ماهه) یکی از دوستهامون رو دیدیم. عین جوجه بود. قلبش مثل گنجشک می زد. وقتی توی بغلم بود می خواست گریه ام بگیره. چه موجود معصوم و ناز و کوچولو و ضعیفی بود. همین نیم وجبی ببین فردا جلو مامان و باباش چه قدی علم کنه و فیس و ادایی بیاد و پشت سرشون حرف بزنه که واسم هیچ غلطی نکردن و ... این یه ماهه بیچاره مامان و باباش زندگی نکردندها! حالا 20 سال آینده با کرام الکاتبینه! این موجود به این ضعیفی و پاکی چطوری فردا به این هیولاهایی که آدم دور و برش می بینه تبدیل میشه؟ چه جوری یه گرگهایی مثل ماها میشه و پدر و مادر بدبخت رو میدره؟ پناه بر خدا....