برکه من

Wednesday, December 17, 2008

عید غدیر مبارک



عید همگی خیلی مبارک باشه. ای کاش یه ذره بیشتر توی حس عید می بودم و احساس می کردم. خیلی دوست دارم خطابه غدیر رو در این روز بخونم (حداقل سالی یه بار آدم این طوری می خونتش). به همه هم پیشنهاد می کنم بخونین. خیلی خیلی جالبه. اگه کسی خواست این لینکش: http://www.ghatreh.com/news/2706171.html

نذرهای خطبه غدیر هم خوب جواب میده. باور نمی کنین امتحان کنین. اینکه آدم نذر کنه خطبه رو بخونه، یا در جمع یا در خودش.

غرغر:
یعنی چه؟ هنوز برنگشته دوباره معده دردهای بدجورم شروع شد!!! یه وقت میگم نکنه مال آب اینجاست یا مال چیزیه که می خورم. این دو هفته ای که توی ایران خیلی معده ام خوب بود. اما می بینم که مال استرس کارمه. این چند شب هم تا آخر شب سر کار بودم. دیشب با اینکه قرار بود مهمون هم برامون بیاد تا 8:30 سر کار بودم و بعد هم از معده درد و خستگی نتونستم برم و رفتم خونه مثل سبزی ولو شدم جلوی تلویزیون و اینقدر نگاه کردم تا خوابم برد. تمام شب دل درد داشتم و صبح دیدم مچم هم درد گرفته. از دست خودم هم حرصم گرفته که چرا دو روزه به خودم اجازه دادم فشار کاری این طوری من رو از این رو به اون رو کنه. انگار نه انگار که دو هفته نیمچه استراحتی کردم. خیلی دلم می خواست یه ذره از بی خیالی و بی توجهی بعضی ها رو می تونستم توی خونم تزریق کنم.... شاید من زیادی مسؤولیت پذیرم.
یه مشکل هم اینه که معمولاً خب روزهای قبل از سفر رفتن خیلی پرکاره که مال من بود. روزهای بعد از برگشتن هم معمولاً پرکاره که باز مال من بود. الان تمام همکارهام برای کریسمس دارند می رن تعطیلات و کار اونها می افته روی دوش من که مضاعف کرده این ماجراها رو. الهی کریسمس همه مشتری هامون هم برن که دیگه هیچ کاری نباشه و بشینم بیکار در و دیوار رو نگاه کنم!