برکه من

Tuesday, December 30, 2008

محرم



محرم شده. اما ... هیچ حس و حال و فضایی برای من وجود نداره. عاشورا رو تونستم مرخصی بگیرم. اما ناراحتم باز. باز هم خدا رو شکر که ما مزیت بودن در کشور اسلامی رو داریم که یه چهارتا عیدهای مشترک و ماه رمضون و اینها رو داریم. اما واقعاً یه طوریه که ماها که اینقدر با محرم عجین بودیم و نزدیک اینجا اینقدر حس محرومیته... البته خداییش کسی بخواد خودش قطعاً میره دنبال این چیزها و مراسم ها و غیره. اینجا هم خیلی هست حتماً. اما من همین که بخوام 7 شب توی ترافیک از این ور شهر برم اون ور شهر 9 شب به شامش هم نمی رسم. امتحان کرده ام قبلاً. دیگه ناامید شده ام.
هر کس که مراسمی رفت و یادی از امام حسین (ع) کرد برای ما هم دعا کنه.