برکه من

Monday, February 16, 2009

فمعکم معکم؟ این است سوال ما

ترکیب اربعین و تولد و سالگرد ازدواج چی میشه؟ هیچی! این میشه که همه شون همدیگه رو خنثی می کنند و مثل یه روز عادی میری سر کار و به زندگیت ادامه میدی. حالا برای اینکه یه ذره رنگ و لعاب مذهبی اش رو بالا ببری روسریت رو یه ذره با رگه های بیشتر سیاه می پوشی. اما ته دلت غرغر می کنی و دلت می خواست که یه روز حداقل عادی می بود که با خیال جمع یه برنامه کوچولویی واسه خودت بذاری. از طرفی هم با توجه به شرایط اقتصادی فعلی انگار خیلی هم بدت نمیاد که یه بهانه ای دستت می بود که دست به جیب نبری و پولش رو بذاری توی جیبت و واسه یه شام تو خونه برنامه بریزی. به هر حال هم که همه اینها مصادف با مریضی زوجین هم بوده و هیچ کدوم همچین حس و حال درست و حسابی یا معده و دستگاه گوارش درست و حسابی واسه غذای رستوران پنج ستاره ندارند. پس بذار بکوبنش سر اربعین امام حسین و اسمش رو بذارند عزاداری...
از فکرهام میام بیرون: فمعکم معکم لا مع غیرکم!!!!!
آره! معکم معکم! این طوری! این مدلی!
امام زمان جون راستی چرا نمیای ؟ وقتی یه همچین شیعه های کشته مرده و آماده و حاضری داری، پس چرا نمیای؟ حیف نیست خودت رو از وجود یارانی مثل ما محروم می کنی؟
تولدم و سالگرد ازدواجم مبارک. احتمالاً هم گور بابای اربعین –العیاذ بالله- ، مگه نه؟ تا جایی که دین مزاحم زندگی روزمره مون نباشه پایه شیم، امایه ذره اگه کیف و حالمون رو جابه جا کنه یا بی خیالش می شیم یا منت کش می کنیم پروردگار رو با این دینمون.

بعدالتحریر. به خودم هستم ها! از دست خودم شاکی ام. با نوشتن تمام اینها همچنان دلم میسوزه که یه برنامه واسه تولد وجود مبارک و سالگرد ازدواجم ندارم. ما اینیم. احتمالاً هم این باقی خواهیم بود، اگر بدتر از این نشیم. همین!