Feeling blessed
هر روز که صبح لباسم رو می پوشم، بدو بدو حاضر میشم، سوار ماشین میشم و به سمت کار می شتابم، هر شب که خسته، اما خوشحال از سر کار سوار ماشین میشم و برمی گردم خونه، احساس می کنم I’m blessed! احساس می کنم در این روزهای سختی که افراد دسته جمعی کار از دست می دهند و فقط می خواهند کار داشته باشند، چقدر خوشبختم که کار دارم، روزهام رو در حسرت و نگرانی و اضطراب بیکاری نمی گذرونم، نگرانی بزرگ اقتصادی ندارم، اگر کمی هم ناراحت باشم که افزایش حقوق نداشته ام یا پاداشی که یک سال براش دویدم رو نگرفتم، اما کلی خوشحالم که کارم رو از دست نداده ام و شرکتم ورشکست نشده.
هر بار که با تنبلی و خستگی و بی حوصلگی به سمت فروشگاه میرم و کالسکه خرید رو از یه ردیف به ردیف دیگه می برم و خرید خونه می کنم، خدا رو شکر می کنم که هنوز توان خرید مایحتاجم رو دارم بدون اینکه نگران این باشم چقدر موجودی حسابم پایین میاد. به این همه مواد موجود در فروشگاه که نگاه می کنم I feel blessed که این همه امکانات در اختیارم هست، در حالیکه مردم در خیلی جاهای دنیا (در حال حاضر حتی جاهای خیلی خوب دنیا) به این راحتی نمی تونند خرید کنند!
هر بار که از سر کار با عجله میرم که به کلوپ ورزشی ام برسم و یه کلاس مورد علاقه ام رو از دست ندهم یا خودم ورزشی که دوست دارم رو انجام بدهم در محیطی که برام لذت بخش و دوست داشتنیه (و مزیت این رو داره که برای خانومها بخش جدا داشته باشه) بی نهایت خدا رو شاکرم که در چنین شرایط بحرانی ای که افراد نگرانی نیازهای اولیه زندگیشون رو دارند، من هنوز قدرت این رو دارم که زندگی مرفه و آرامی داشته باشم و به سلامتی و ورزشم هم برسم.
هر بار که ...
اینقدر دور و برم نعمت و آرامش و سلامتی و همه چیز ریخته که بخواهم اسم ببرم و بگم که به خاطر هر کدومش چقدر I feel blessed! از یه پست و دو پست خیلی می گذره.
خداوندا! شکرت. ما رو بنده لایقی برای این همه نعمت بی پایان قرار بده.
بعدالتحریر. در شرایط سخت آدم آگاه تر میشه به اینکه چقدر می تونسته مورد آسیب و خطر قرار بگیره و مصون مونده. وگرنه تمام این نعمتها قبلاً هم بوده ....