برکه من

Saturday, November 20, 2004

احساس

بالاخره این کار پرفشار این چند روز تموم شد. جالبه! ولی من احساس خوشحالی نمی کنم!!! آدمیزاد خیلی موجود عجیبیه. چقدر زود دلبند می شه. چقدر زود به یه شرایط جدید عادت می کنه و در حدی عادت می کنه که دیگه وابسته هم می شه که بعد به سختی دل می کنه. چطوریه که یه کار 5 روزه می تونه آدم رو به خودش وابسته کنه. وقتی امروز نمایشگاه تموم شد احساس خوبی داشتم. احساس می کردم با آدمهای جالب و جدیدی کار کردم. با علاقه هم کار کردم. اولش فقط پول برام مهم بود. به قول یه همکاری که می گه طماع! قارون!! ولی یه ذره احساسات دیگه ای هم درم وجود داشت! خیلی برام جالبه. وقتی می خواستم با کارفرمای هندیم خداحافظی کنم احساس می کردم دلم تنگ می شه!!! واقعا آدمیزاد موجود عجیبیه. البته چون خیلی آدمهای خوب و مهربون وانسانی بودن. هر چند که فردا که برم دانشگاه و بشینم سر تزم و قیافه استاد راهنمام رو ببینم کل احساستم یادم می رم.