محیط اینترنشنال!!!
بحث کار کردن و نحوه کار و تمام مسایل مربوط به اون یه بحث خیلی پیچیده ایه که الان یه قسمت عمده ای از ذهن من رو مشغول کرده. تا الان دائم خودم و اطرافیانم، به خصوص در صحبتهام با حاج آقا، همیشه حرف این بوده که آدم باید بره یه مدت خارج در یک محیط اینترنشنال کار کنه که استانداردهای بین المللی رو روی خودش پیاده کنه که سطحش در حد دودرگی و بدون دیسیپلین ایرونی نمونه. همیشه این مسأله به طور کامل در ذهنم جا افتاده بوده و جز به این هم فکر نمی کردم. طبیعتاً وقتی اکثر اطرافیانم هم این طور فکر کنند و همین رو بخواهند و همین رو بگن، در ذهنم بیش از پیش جا می افته. بماند که رفتن به خارج همیشه یکی از اولویت های مهم در زندگیمون بوده و هست. اول که بحث درس و ادامه تحصیل بود، خب خیلی طبیعی بود. بعدش هم که کلاً چون به زندگی خارج از ایران خیلی فکر می کردیم باز هم طبیعی بود. منتهی الان که در مرز تصمیم گیری قرار گرفته ام، می بینم که نه! انگار که خیلی هم درست فکر نمی کردم. اونچه که ما استاندارد بین المللی و محیط اینترنشنال می دونیم طبیعتاً محیط هند و پاکستان که نیست، منظور استاندارد اروپایی است که مستلزم همون فرهنگه. خب! اون فرهنگ چیه؟ من که الان دارم در یک محیط با استاندارد نسبی بالا و نسبتاً اینترنشنال کار می کنم، می بینم که واقعیت چنین محیطی، یه چیزهایی رو می طلبه که شاید با فرهنگ سنتی ما اصلاً همخون نباشه. تازه من یه آدمیم که اصلاً سنتی نیستم، یعنی با سنت های اشتباه کاملاً مقابله می کنم. اما مسایل مثبت سنت رو هیچ وقت ول نمی کنم. یکی از عمده ترین مسایل سنتی در فرهنگ ما خانواده است. حالا سوا از سنت، روی اونچه که درسته فکر می کنم.
من می بینم که خانم ها و آقایون با هم فرق دارند. یعنی هر چقدر هم که خودم رو ملزم کنم که پا به پا حرکت کنم، باز هم کم می آرم. یعنی روی خودم و جسم و روحم فشار می آرم. می بینم که من نیاز به ساعاتی رو در خونه دارم. نیاز به آرامش خونه دارم. با اینکه حاج آقای ما با همه فرق می کنه و از من هیچ انتظاری نداره جز اینکه سلامت بمونم! ولی من خودم دوست دارم که یه ذره در مدیریت خونه از خودم نقشی نشون بدم. یه وقتهایی هم غذا بپزم. شب اونقدر خسته و له نباشم که ایشون نتونه حتی به روم بخنده! چه برسه به اینکه بخواد غر بزنه! خب دلم می خواد یه زندگی خانوادگی شاد داشته باشم. از طرفی همین هم برای مرد صادقه. یعنی مرد خونه هم دوست ندارم تا بوق سگ سر کار باشه. بعد له واسه من برسه خونه (بماند که شرایط ما طوریه که هر دومون با هم می ریم و هر دومون با هم تا بوق سگ می دویم!)
استاندارد بین المللی این رو می طلبه. استاندارد بین المللی استاندارد غربیه. آدمی در اونجا خوب محسوب میشه که نایسته، یه لحظه هم صبر نکنه. هیچی به کار اولویت نداشته باشه... یه چیزهایی که تو فرهنگ ما نیست. بعد می بینی که خود به خود توی محیط اینترنشنال، وقتی که قابل باشی و توانا، تا حد ممکن ازت کار می کشن. تو هم دقیقاً طبق همون استاندارد اینترنشنال بالا می آی. اما... آیا واقعاً این همون چیزی بوده که دنبالش بودی؟
ادامه دارد...