برکه من

Tuesday, November 29, 2005

پاییز- خنده- زبان ...


با اینکه همه شنیدیم و خواندیم، دوست دارم خودم یک بار هم که شده با دقت این را بخوانم.
امام صادق (ع):

كـُونـُوا دُعـاةً لِلْنـّاسِ بِغَيْرِ اَلْسِنَتِكُمْ لَيَرُوْا مِنْكُمُ الْوَرَعَ وَ اْلاِجْتِهادَ وَ الصَّلاةَ وَ الْخَيْرَ فِاِنَّ ذلِكَ داعِيَةٌ.
بـا غـيـر زبان دعوت كنند، مردم ( به سوى حق ) باشيد، تا آنان از شما ورع ، كوشش ، نماز و كار خير را ببيندند؛ زيرا اين (روش بهترين روش ) دعوت كردن (آنها به سوى حق ) است .

****

"در زمان ما خنده ارزان نیست- خنده از ته دل.
تا بخواهی، پوزخند و زهرخند و ریش خند؛ اما یک خنده پاک، کاش می جستی، قابش می کردی، و به دیوار اتاقت می کوبیدی ..."

****



گاهی وقتها نگاهها دقیق نیست. تجربه به من نشان داد که اگر از یک دریچه کوچک و با درونی دیگر - با این نگاه که این نعمت را به زودی از دست می دهی- نگاه کنی، دنیا رنگ دیگری دارد.
همیشه عاشق پاییز بوده ام. آیا نباید این طور باشد؟