فارسی را پاس بداریم
می خوام حول و حوش این مسأله پاس داشتن فارسی یه بحثی بکنیم.
راستش اینکه اطرافیان من خیلی تلاش کرده اند که در این زمینه من رو اصلاح کنند هیچ وقت تأثیر پایداری نداشته. چون این یک تغییر از درون به بیرونه. به این معنی که من باید "احساس نیاز" بکنم یا به خاطر این مسأله دچار مشکل شم تا درونی تلاش کنم تا "مشکل"حل بشه.
من اخیراً در شرایطی شده قرار بگیرم که اون احساس نیاز درم روشن شه. یعنی من احساس می کنم که باید در کنترل باشم. یعنی اگه بخوام بتونم به طور ارادی هر طور که می خوام باشم باشم. ولی اخیراً دیدم که مثلاً می خوام با مامانم صحبت کنم و چون عادت صحبت کردنم اینه که وسطش انگلیسی بگم، باعث شده که یه ذره بیشتر فکر نکنم و بخوام راحت حرف بزنم و باعث بشه که شاید منظورم به انداره کافی منتقل نشه. یک مشکلی که خیلی کم اصلاً ممکنه باهاش بربخورم ولی یک یا دو بار شده، اینه که طرف من رو خیلی نشناسه و تازه باهام آشنا میشه و فکر می کنه دارم کلاس می ذارم!! وقتی که تمام آدمهایی که باهاشون سروکار داری این طوری اند، هیچ وقت چنین برداشتهایی پیش نمی آد و خودشون هم مثل خودتند! هر چند که این مشکلی نیست که انگیزه باشه، بیشتر همین مسأله در کنترل بودن و رسوندن مطلب برام مهمه. فعلاً این از این. بعداً شاید مفصل تر بحث کنم...
جایتکس هم تموم شد. الانه داریم جمع می کنیم می ریم و من باید برم.