برکه من

Tuesday, October 09, 2007

مسأله حجاب

جمعه صبح حاج آقا خواب بود (بعد از عبادات سنگین!! شب قدر) بنده هم که ظاهراً عباداتم خیلی سنگین نبود و (البته ریا نشه) 5 صبح خوابیده بودم، 8 صبح از خواب بیدار شدم. هر جونی هم که کندم دیگه خوابم نبرد که نبرد. رفتم از توی کتابخونه کتاب "مسأله حجاب" شهید مطهری رو برداشتم و مشغولش شدم. خیلی وقت بود می خواستم این کتاب رو بخونم. اما هیچ وقت نشده بود. 170-180 صفحه ایش رو خوندم (کتاب قطع کوچیکه) اما خیلی چیز جدیدی برام نداشته. یک جاهایی که بیشتر برام دلزدگی ایجاد کرده، یه جاهایی به نظرم خیلی شوت بوده. در کل می تونم تصور کنم در بستر زمانی دهه 40-50 می تونسته کتاب جالبی باشه. یعنی اون موقع ها که اصلاً کسی در مورد حجاب احتمالاً بحث عقلانی و منطقی نمی کرده و باحجابهاش از روی عادت باحجاب بودند و بی حجابهاش هم از روی عادت بی حجاب (!) این کتاب می تونسته خیلی جالب باشه. شاید هم بیمزگی کتاب واسه من باشه و برای هم نسل هام همچنان مفید باشه.
نکته اش این نیست که من دانش خاصی در این زمینه دارم. یه سریش که بحثهایی هست که به هر حال توی معارف راهنمایی و دبیرستان بالاخره به خوردمون داده شده، یه سریش هم توی جلسات مذهبی همیشه مطرح شده. عمدتاً هم آیه و حدیثه که متأسفانه وقتی خودم همه اش رو در کنار هم خوندم، گیج تر هم شدم. مثلاً در مورد "الاّ ما ظهر منها" که خیلی هم واسه خود من جای سوال داره که حد وحدودش چیه، توی هر حدیثی یه چیزه. یه جا از یکی نقل می کنه که فقط لباس هست، یه جا می گه سرمه و حنا هم هست، یه جا می گه دستبند و النگو و سرمه و آرایش ملایم هم هست!! شاید برای شهید مطهری که اینها رو می نوشته خیلی فرق نکنه، اما برای یه زن که بخواد حکم خدا رو اجرا کنه (یا بدونه!) مهمه که کدوم هست کدوم نیست.
البته خداییش همه جا تاکید کرده که من حکم فقهی نمی دم و برین از مرجع خودتون بپرسین. اما آدم وقتی احادیث رو می خونه و می بینه که consistent نیست، واقعاً گیج میشه.
چیز دیگه ایش که خیلی روی اعصابم راه رفت اینه که یک توجیهات و تفسیرهای کلیشه ایی از مطالب در بعضی موارد ارائه می ده که بیا و ببین! وقتی می خواد از آدم بی حجاب حرف بزنه انگار داره درمورد فاحشه حرف می زنه! آدم بی حجاب رو کسی نشون می ده که از 5 صبح مشغول مالیدن و سابیدن خودشه، توی محیط کار و حرفه ای هم یه سره داره قر می آد و با کرشمه و ادا فقط دنبال جلب توجهه و توجه همه مردها از کار به اون خانوم جلب میشه!
من موندم شهید مطهری یعنی یک بار هم نشده مثلاً سرش رو بکنه در یه جمع عادی خانوم های ساده بی حجاب! یا یک بار هم پاش رو خارج از کشور نگذاشته که ببینه بابا! به علی، به ولی، این طوری که اینها نشون می دن نیست. آدمها بی حجاب هستند، پوششون هم خیلی عادیه، کسی هم به کارشون کاری نداره، کار حرفه ای هم می کنند، خیلی هم بااخلاق اند....
ادامه ندهم بهتره که خیلی حرص می خورم. منی که محجبه ام اینقدر با خوندن اینها حرص می خورم، چه برسه به دوستانی که حجاب ندارند و خیلی هم آدمهای عادی ای هستند.
با خوندن این کتاب می تونم بگم بیشتر بار حجاب برام بار منفی پیدا کرد تا بار مثبت. نه خود حجاب. نگاه به حجاب. وقتی مطهری ای که فیلسوف و دانشمند و محقق بوده این تعریف رو از حجاب و غیرحجاب ارائه بده، دیگه مشخصه تفکر حاکم بر جامعه بیمار ما از کجا داره آب می خوره که با حجاب پاچه بی حجاب رو میگیره و بی حجاب پاچه با حجاب. همه هم با هم سر جنگ دارند! کافیه یه صف باشه که توش دو تا چادری و دو تا فکلی باشند.تا به هم گیر ندهند و به ناموس و جد و آباد هم بد و بیراه نگن و روده هم رو سفره نکنند، خیالشون جمع نمیشه! هر دو گروه فکر می کنند اون یکی حقشون رو خورده!
بماند. بحث در مورد مسأله حجاب (معضل حجاب به عبارتی!) در جامعه ما یه داستان بینهایته.
منی که همیشه باحجاب بودم از اینکه آدمها همیشه روی این ظاهر قضاوت می شدند و قضاوت می کنند بیزار بوده و هستم. در حدی پیشرفته ایم که در مورد نوع حجاب هم چه قضاوتها که نمی کنیم؟ چادر و غیرچادر رو در نظر بگیرین که در جامعه چه تفکری بهش وجود داره....

دلم برای مظلومیت اسلام می سوزه. دلم برای مسلمون ها می سوزه. دلم برای امت رسول الله می سوزه. دلم برای محمّد (ص)، پیامبر رحمت و محبت، می سوزه که امتش چطور گوشت هم رو به دندون می کشن و به اسم اسلام، بیرحمانه هم رو می درند و بعد سرفراز، بر سر جنازه اسلام داعیه امر به معروف و پیاده سازی اسلام "ناب محمدی" دارند. دلم برای خدا هم می سوزه که چطوری با ما بنده هاش که این بلا رو بر سر دینش آوردیم، داره سر می کنه... همه مون رو میگم. خودم رو میگم، تو رو میگم. هیچ استثنایی وجود نداره که ما همه سوار یک کشتی هستیم و همه با هم پایین می ریم....

بعدالتحریر. اصلاً قصد نداشتم این غم و غصه هام رو این طوری بریزم تو صفحه. خودش این طوری شد. بیشتر می خواستم لجم رو بگم.

بعدالتحریر. این آمادگی رو داشته باشین که من کتاب رو تموم کنم و یه نظر کاملاً متضاد و متناقض با این پست بذارم ها! این منم. حواستون باشه!