من و عزیزترین
پرده اول
چند تا چیز هست که از بزرگترین لذات زندگی منه: موسیقی در شب (موسیقی متناسب با شب البته)، نور کم که از سقف نباشه و از کنار دیوار باشه و شمع. وقتی اینها با هم جمع بشه، یک آرامشی به روحم و وجودم چتر باز می کنه وصف ناشدنی. در این شرایط می تونم تا صبح با همون وضعیت مشغول خوندن، نوشتن، گوش کردن، شعر خوندن یا هیچ کدوم اینها باشم. فقط از دنیای همیشگی جدا شم و ... امشب یکی از اون شبهاست، در کنار عزیزترینم...
پرده دوم
من آهنگهای اصفهانی رو خیلی دوست دارم. آلبوم "برکت" هم یکی ازآلبومهای فوق العاده مورد علاقه مه. اصفهانی در این آلبوم سبک پاپ خاص خودش رو داره و از ویژگی های مختلف آهنگ پاپ (مثلاً محو کردن صدا و ضعیف کردنش یا الکترونیکی کردنش – که احتمالاً هر کدومش اسم مخصوص خودش رو داره و من بلد نیستم! -) استفاده می کنه.
یکی از آهنگهای برکت "هوای تو" هست که شروعش با صدای محو و ضعیف شده اصفهانی شروع میشه. نوار رو فشار می دم توی ضبط ماشین و مشغول گپ هستیم (با عزیزترینم!) وقتی میرسه به "هوای تو" صدای ضبط رو بلند می کنم و حرف رو قطع می کنم.
من: این آهنگ مورد علاقه منه. هیس.
صدای ضعیف شده اصفهانی که محوه بلند میشه: "از کجاااا باید شروع کرد؟!" (در حالیکه من کلی توی حسم)
عزیزترینم: اول از توی لیوان بیا بیرون!!!
من: :O ....!!!؟!!! ... {:}
البته به جناب اصفهانی بودند نه من. چون که این صدای ضعیف شده از نظر اوشون انگار که کله اش رو کرده تو لیوان!!
پرده سوم
یک گروه موسیقی سنتی هستند به اسم Axiom of Choice که یک خواننده اصلی شون خانم مامک خادم هست که بسیار زیبا می خونه. کلاً آهنگهاش ترکیبی موسیقی غربی و سنتی ایرانیه و فوق العاده زیبا.
گاهی موسیقی این band می تونه ترکیب خوبی از توصیف پرده اول باشه. همین!
بعدالتحریر. وقتی یک کسی که خیلی دوستش داری از دور برات یه کلکسیون عطرهای کوچولوی لانکوم که عاشقشی می فرسته، چه احساسی داری؟ چطوری می تونی بهش ابراز محبت کنی. هر بار از این طرفها رد میشه یه ابراز محبتی می کنه، ولو اینکه مثل این بار نبینمش. بعضی آدمها خلق شده اند برای محبت و خوبی کردن به بقیه. خوشا به سعادتشون
بعدالتحریر. شروع کردم با یک رفیق شفیق چهل حدیث امام رو بخونم. امشب توش به یک جمله برخورد کردم که .... خوب درک کردم: "کشتی بی ناخدا که در موج های سخت دریا گرفتار شود، به نجات نزدیک تر است از انسان در حال غضب"!! خیلی جای تأمل داره.
بعدالتحریر. پستهام از 420 گذشت. یادمه 400 امین پستم رو توی پاریس گذاشتم. یه ذره کم به نظرم می رسه. از جولای تا الان فقط 20 تا پست گذاشتم؟! از من پرحرف خیـــــــــــلی بعیده. شماها چرا ساکتین و اعتراض نمی کنین؟