برکه من

Tuesday, August 30, 2005

چرا بتازم؟


diary ام رو باز کردم که بنویسم. برق از چشام پرید. این دفعه بد زده بود تو دهنم. در حالیکه رقص زیبای کلمات رو با آن خط خوش و دلنشین در diary ام می دیدم، قطرات اشکی که روش افتاده بود رو زدم کنار تا بتونم بخونمش:
عمری است در این هوای مسموم / با هر نفس از درون گدازم
می سوزم و زخمهای کهنه / با مرهم صبر می نوازم
مرگ است حیاتم و ندانم / با این عجله چرا بتازم؟!

بعدالتحریر. به یاد sister night های بی نظیر... به یاد خاطرات برگشت ناپذیر... به یاد... روح لطیف و قلب رقیقت...