برکه من

Tuesday, January 16, 2007

(2) پیامبر: فقط الهی یا ...؟


در ادامه بحث به طور کلی این مسایل مطرح شد:
1- از کجا میشه تشخیص داد کدوم قسمت حرف پیامبر دینه، کدوم نیست؟ مرزها کجاست؟ خب این قسمت دوم بحث میشه. یعنی اگر این اثبات شد که پیامبر صاحب دو یا بیشتر رل اجتماعی هست که یکی از اونها جزو "دین" محسوب میشه، بعد باید بحث کرد که خب چه کسی، از کجا و با چه ملاکی این رل ها رو از هم جدا کنه. فکر کنم هنوز توی بحث خود موضوع اول به اثبات نرسیده. از طرفی اصلاً فکر نمی کنم حوزه های علمیه چنین چیزی رو هیچ وقت حتی به بحث بذارند، چه برسه به اینکه بخواهند قبول کنند.
2- اما اینکه هر اونچه پیامبر می گه "دین" نیست و "وحی" هست: یک اینکه پذیرفتن اینکه "هر" چی پیامبر میگه وحیه خیلی با عقل جور درنمی آد. امور روزمره پیامبر چرا باید وحی باشه؟ اصلاً چه معنی داره که وحی باشه. این میشه یه چیزی مثل اعتقاد مسیحی ها به خدا بودن مسیح. هر کار و حرف و عمل مسیح عملاً کار و حرف خدا میشه. از همه مهمتر همون بحث امیره که خود پیامبر شخصیت والایی داشته و اون شخصیت هم انسان بوده. اون همه عظمت شخصیت از اینجا نبوده که خدا بهش گفته این طوری باش. از درکی بوده که خودش نسبت به اخلاق داشته.
3- اما بحث اخلاق: درسته، باید روح اخلاق رو استخراج کرد و عمل کرد. ولی این کمکی به این موضوع نمی کنه که پیامبر شخصیت های مختلف داشته یا نه. چون به هر حال دین از اخلاق جداست. اخلاق تنها زیرمجموعه ای از دینه. از طرفی هم ما موظفیم به دین عمل کنیم. چطور میشه تشخیص داد یا استخراج کرد که این عملکرد یا حرف پیامبر فقط مربوط به اخلاقه یا جزو دین هم هست؟
4- عقب مونده بودن مرجعیت فکر کنم اصلاً جای سوال نداره. مرجعیت ما عموماً حداقل 20-25 سالی از زمانه عقب بوده. یک نفر از مراجع ما نشده چند سال توی یه کشور غیراسلامی اروپایی و آمریکایی توی یه فرهنگ دیگه زندگی بکنه که همین خودش می تونه ذهنش رو 50 سال بزرگتر بکنه! حالا ما چی کار کنیم با این عقب بودن؟ عقب باشیم؟ دین رو دین عقب مونده ترجمه نشده داشته باشیم؟ به قول یکی شاید این یک تصمیم شخصی باشه. مثل اینکه در یک زمانه ای فقط و فقط دکتر علفی باشه و ما می دونیم که پزشکی مفصل تره و جاهای دیگه دنیا روشهای دیگه هم ارائه شده. یکی می تونه بگه نه، من به هر حال فقط به این دکتر علفی گوش می کنم، یکی می تونه بگه، من چاره ای ندارم، حرفهای این رو می پذیرم، ولی جایی که می بینم این خیلی از معرکه پسه، یا دنبال جواب در جای دیگه می گردم، یا اون رو عمل نمی کنم. (توی پرانتز اینکه در صورت داشتن این نگاه به دین، دین خیلی ولنگ و باز میشه و شاید در اثر تربیت دینی که همیشه ما داشتیم، فکرش برای من لیبرال توی دین سخته! ولی باید به واقعیت رسید و درکش کرد! یادمون نره زمانی امام خمینی به خاطر مطالعات و تدریس فلسفی اش نجس شناخته میشد!)
5- بحث حکومت جمهوری اسلامی ایران(!!!) رو کامل از این بحث خارج کنیم، چون کاری که این حکومت اسلامی (!) با دین کرد، هیچ حکومت کفری نمی تونست به این خوبی انجام بده! همواره از اینکه در هر بحث و استدلال دینی شاهد این هستم که خیلی از افراد به عملکردهای جمهوری اسلامی استناد می کنند تا اسلام رو ضایع کنند رنج می برم. بحث رو مستقل از "هر" حکومت اسلامی پیش ببریم و مبنا رو فقط و فقط این بگذاریم که بالاخره "آیا پیامبر تنها یک شخصیت الهی داره یا رل های اجتماعی، سیاسی و غیره و ذلکی هم وجود داره که باید از دین و عملکردهای امروزه ما جدا بشه یا نه" و اگر به این نتیجه رسیدیم به بحث بعدی چگونگی تفکیک این شخصیت ها بپردازیم.

بعدالتحریر. خدا می دونه من تا کی دووم بیارم یه بحث آدم وار در وبلاگم داشته باشم و یه ذره از چرندیات روزمره فاصله بگیرم! (خداییش خودم که از خوندن اون چرندیات روزمره حال می کنم به هر حال!)