من و انتخابات
یه حالت بی تابی پیدا کردم نسبت به انتخابات. مثل کسی که منتظر نتیجه کنکوره. بهش که فکر می کنم حال تهوع می گیرم. اخبار و چیزهایی هم که می خونم ناراحت ترم می کنه. احساس یأس هم می کنم، اما امیدکی هم ته دلم دارم. تازه امیدم هم مثل این نیست که حس کنم رتبه دو رقمی میارم یا نه، اینه که مثلاً توی تهران دانشگاه قبول میشم یا نه. یعنی موسوی برام مثل رتبه دورقمی نیست، مثل دانشگاه توی تهران رفتنه. اما نگرانم از احمدی نژاد و رأی آوردنش. یعنی یه جورهایی احساس می کنم قطعاً رأی میاره. یعنی مردم ما همچین آدمی رو می خوان. اکثر مردم حداقل این آدم رو می خوان. وقتی با بعضی نزدیکان که عوام هستند صحبت می کنم و می بینم صدا و سیما چطور موفق بوده و مغزشون رو پخته که خدمات این آقا چطوره، با خودم میگم خب واضحه که توی در و دهات دیگه مردم می پرستندش.
احساس می کنم حتی اگه مناظره مستقیم کاندیداها رو هم صدا و سیما می ذاشت که مردم عدد و رقم بشوند، باز هم حالیشون نمیشد و به همون سیب زمینی ای که بینشون پخش می کنه چشم می دوختند. همینه که دموکراسی زمینه اش فراهم نمیشه جز با رسانه آزاد. تا وقتی رسانه انحصاراً در دست قدرت باشه هر چی بخواد به خرد مردم میده و مردم هم در همون سطح می مونند. امکان نداره مردم ما بتونند با یک رسانه، ذره ای قدرت تحلیل شون رشد کنه. همچنان عقلشون به چشمون خواهد بود.
تصور اینکه 4 سال دیگه هم مملکت به دست این آدم باشه، برام غیرقابل تصوره! هر چند نزدیک به واقعیت. حتی این بار احساس می کنم اگه هیچ وقت هم تقلب نشده بوده، این دفعه با تقلب هم شده بالا میارنش.
اگه احمدی نژاد بیاد، به نظر من واقعاً باید فاتحه مردم و انتخابشون و مملکت رو خوند.