برکه من

Saturday, June 11, 2005

یاویات(!) انتخاباتی


آشوبم. تمام اخبار انتخابات رو سعی می کنم دنبال کنم. سعی کردم حرفها رو بشنوم. سعی کردم تحلیل کنم. سعی کردم با همفکرها و مخالفانم بحث کنم. سعی کرده ام. خدا رو شاهد می گیرم که سعی کردم. هنوز به نتیجه نرسیدم. حتی فکر نکنم تا جمعه هم به نتیجه رسیده باشم. دیشب بعد از برنامه لاریجانی تا 11:30 شب داشتم بحث می کردم. ساعت نزدیک 12 بود که تازه بلند شدم نماز بخونم. سنگین بودم. تصمیم گرفتم به این همه ریا و تزویر و ناتوانی و ننگ رای ندهم. ولی مطمئن نبودم. از ته قلبم از خدا خواستم که راهنماییم کنه. قرآن باز کردم. گیجم کرد: "وَ اَلقِ ما فی یمینِک تَلقف ما صَنَعوا کیدُ ساحر و لا یفلحُ الساحِره حَیثُ اتی"
نظرم رو برگردوند. مال من بود. ولی من چیزی تو دستم نداره. تنها چیزی که می دونم علتهاییه که به هر کدوم از کاندیداها نمی خوام رأی بدم. دلیل رأی دادن به کسی هنوز پیدا نکردم. در کمال شرمندگی باید بگم که تا الان فقط یک دلیل برای رأی به هاشمی پیدا کردم. ولی حتی از اینکه بگم می خوام به هاشمی رأی بدم خجالت می کشم. یه نیمچه دلیل نصفه نیمه هر برای معین. ولی هیچ وقت نمیشه با این بی دلیلی رأی داد.

یه ذره می خوام در مورد دلیل ها بگم. فقط هم در مورد این دو نفر صحبت می کنم چون بقیه اصلاً از نظر من قابل بررسی نیستند که بخوام روشون وقت حروم کنم.

مسایل عمده منفی که در هاشمی می بینم فرد محوری، تکبر، پیری و مسایل عمده خانوادگیشه که باعث رانت های گنده شده. اینها عمده ها بود. وگرنه اینکه خیلی با مردم غیرشفافه و این به خصوص بعد از فرشته ای مثل خاتمی هیچ وقت قابل تحمل نیست، سیاست گذاریهای غلط اقتصادیش، اطلاعات بازیها و ایجاد رعب در مملکت و ... دلایل دیگه است. تنها دلیل مثبتی که پیدا کردم اقتدار و قدرتشه. هر جا هاشمی میره، قدرت به همراهش می ره. می تونه توی روی مجلس هفتم وایسته و اشتباهات عمده اش رو شاید کم کنه. می تونه دفتر رهبری رو یه ذره جمع کنه و شاید بتونه جلوی رهبری رو هم در بعضی جاها بگیره. هاشمی مستقله. نه منظورم مستقل حزبی. حرف خودش رو می زنه، نه حرف کس دیگه رو. اما ...

از طرفی معین: معین یک مدیر ضعیف، بی تدبیر و بی اقتداره. در پست ریاست جمهوری کاملاً کوتوله است و کم میاره. من انتظارم خاتمی نیست (چه خاتمی امیرکبیر زمانه بود که به تاریخ پیوست. موسایی بود برای این قوم بنی اسرائیل که شناخته نشد و حالا باید 40 سال در این صحرای تیه سرگردان باشیم تا بفهمیم که چه منجی را از دست دادیم... حرف در این زمینه زیاد دارم که یک بار شاید بزنم) اما یک کسی حداقل به لحاظ رفتاری در قد و قامت یکی مثل لاریجانی، ولی با اصول اصلاحات. معین احتمالاً کله خر بازی در می آره. بدترین چیزش به نظرم اینه که قدرت نداره. پشتیبانی مشارکت کافی نیست. مشارکت خودش هنوز نتونسته یه ساختار حزبی درست با تمام تشکیلاتش شکل بده. در مشارکت هر کس یه "من" هست واسه خودش! رییس جمهور باید خودش قوی باشه. از طرفی، حتی اگر بر فرض ما از معین وزارت ندیده بودیم و نمی دونستیم که ضعیفه، مجلس هفتم کامل می بلعدش (همون طور که از لحظه اول ورودش سعی در بلعیدن خاتمی کرد و تا حدی هم با تصویبات اقتصادیش تونست اختلالات عمده به کار خاتمی وارد کنه) علاوه بر مجلس رهبریه. علاوه بر رهبری و بالاتر از همه شورای نگهبانه. قوه قضاییه هم هست. تازه در اون شرایط علاوه بر اینها مجمع تشخیص مصلحت هم هست.
معین ادعا داره که دولت اصلاحاته. اصلاحات پشتش هست. حتی بر فرض اگر خاتمی هم پشتش باشه و مشاوره بده و نرمش کنه و یادش بده (که نمی دونم این طور هست یا نه) با تشکیل دولت معین، جنگ تو مملکت به وجود می آد. مملکت آشوب میشه. همش دعواست. درسته که ما برای اصلاحات می جنگیم، درسته که اصلاحات از آغازش در زمان مشروطیت همیشه با جنگ پیش رفت، منتهی الان نمیشه. الان وقتش نیست. الان سال 76 نیست. اگر من و مثل من ادعای صبر در برابر جنگ به خاطر اصلاحات دارن، عامه مردم ندارن. مردم الان تحمل جنگ درونی ندارن. مردم آرامش می خوان. مردم اقتصاد می خوان. مردم حتی بی بند وباری می خوان. ولو اینکه نظام اصلاحات سیاسی با تأخیر پیش بره. (توجه داشته باشیم که اصلاحات به هر حال پیش میره. این سنت الهیه. دیکتاتوری نمی مونه. تاریخ اینو می گه) اما معین نمی تونه اصلاحات رو پیش ببره. شاید در حد یه حلزون، منتهی با هزینه بسیار بالا. من اصلاً معین در قد و قامتی نمی بینم که بتونه جلوی این هم درندگی و زور بایسته. معین دریده می شه، اونقدر سریع که مطمئنم همین قالیباف که الان دم انتخابات اینقدر قرتی شده و عکسهای آدمهای پانک و جوونهای صورت رنگ کرده به در و دیوار چسبونده و ریش می تراشه و کت و شلوار گرون می پوشه، فردا جلوی معین کودتا می کنه. معین اون قدر توانایی نداره. فقط در صورتی می تونه که مردم "همه" پشتش باشن. با رأیی که به مرحله دوم برسه – که اگر معین به اون مرحله هم برسه- نمیشه محکم واستاد...

اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا... و غیبة ولینا و کثرة عدونا و قلة عددنا...
اللهم اهدنی من عندک و افض علی من فضلک و انشر علی من رحمتک و انزل علی من برکاتک...

خدایا بر ما رحم کن!

بعدالتحریر. آشوبم. از وقتی شنیدم بعد از آقای خامنه ای، شاهرودی قراره رهبر شه، نتونستم بخوابم... در مثل مناقشه نیست. ولی در زمان معاویه چون ظاهر رو حفظ می کرد، مردم صداشون در نیومد. خیلی ها حتی نمی فهمیدن، ولی زمان یزید دیگه فسق آشکار شد. فکر کنم قصه شاهرودی هم همین باشه. خدایا! من در حیات نباشم و ببینم همچین بلایی به سر مملکتم بیاد.