All in 1
یه وقتهایی که احساس می کنم چقدر لوسم که وبلاگ می نویسم و یه مدت کامل حسش رو از دست می دم، وقتی یکی ابراز علاقه می کنه به اراجیف ناقابل بنده، دچار ذوق مرگ زدگی شدید می شم!
راستش وقتی که کمتر هم می نویسم، علاوه بر بی حوصلگی می تونه نشانه سرشلوغی باشه که این هم در نوع خود در حال حاضر خیلی خوبه. از اونجایی که کارم یه مقدار زیادی تکنیکال بود و بعضاً حوصله ام سر می رفت، خودم رو درگیر بخش فروش کردم و به شدت هم خوشم می آد ازش. یعنی یه جورهایی استعدادات نازنینم در این زمینه حیفه شکوفا نشه. خداییش هم کار تکنیکال بعضاً خیلی برام ننر میشه. هر چند که کار من خیلی تکنیکال نیست و در همین قسمت تکنیکالش هم کلی با مشتری ها سرو کار دارم. ولی خب عمدتاً با مشتری های شاکی که براشون مشکلی پیش اومده یا مشتری هایی که خدمات و سرویسی که خریداری نکردند یا مدت زمان ارائه خدماتشون تموم شده – ومتاسفانه این مساله به این سادگی حالیشون نیست!- سر و کار دارم. در بخش فروش خیلی ماجرا فرق می کنه. می خوای یه نرم افزار جدید رو معرفی کنی و بفروشی، خیلی هم همه ذوق می کنند که داری چنین چیز توپی رو بهشون معرفی می کنی!!!
به هر حال، دوست نداشتم اینقدر جسته گریخته از کارم بگم، شاید یه بار یه ذره مفصل تر بگم.
همه یا رفته اند، یا دارند می رن تعطیلات. خیلی هم منطقیه که از این جهنم گرما آدم به جای دیگه پناه ببره! من که تازه از تعطیلات اومدم و کار پیدا کردم، اصلاً دلم نمی خواد برم گردش!!
یه سیستم جدید تلفنی IP گرفتیم که یه شماره تلفن ایران داریم و دیگه همه می تونند باهامون انگار که با خونه ایرانمون تماس بگیرند و نگران هزینه اش نباشند، اینجا هم می تونند همین کار رو بکنند. خودمون هم بعداً سرویسی رو می خریم که ما هم می تونیم از اینجا تماس بگیریم و هزینه اش فقط هزینه داخل دبی باشه... بعد هم حالش رو ببریم!
(با اندکی تحریف)
- من چند شبه ساعت 1 و2 خوابیدم ولی روزها خوب بودم!
- خب!
- من می گم بیا شبها خوابمون رو کم کنیم که بیشتر با هم باشیم.
- خب من که 1 و 2 نخوابیدم که روزها خوب باشم. من چند شب 12 خوابیدم و روزها مردم!
- خب!
- من می گم شبها یه ذره زودتر بیا که یه ذره بیشتر با هم باشیم...
- ...
- ؟
- من می گم اصلاً ولش کن!!!
- :]