برکه من

Tuesday, May 30, 2006

Days of my life


امروز صبح رفتم تست آیین نامه رانندگی رو دادم. امتحان شهرم هم سه شنبه است. خدا کلی بهم رحم کرد، چون برام زده بودند دنده ای در حالیکه من می خواستم با اتوماتیک امتحان بدم. بعدش هم که امتحانی که 1شنبه گذاشته بودند عملاً آیین نامه بود که من نمی دونستم. یک آقایی رو پیدا کردم که 2-3 بار باهاش بشینم و بهم نکته بگه، اون هم اینها رو کشف کرد و پولش رو گرفت و برد همه چیز رو درست کرد. تا اینجا که خدا خیلی باهام بوده. انشالله در ادامه هم شماها شرمنده دعاهاتون نشین!!!

همیشه از قبل اگر در مجموعه حقوق مزایای یک شخص موبایل/ ماشین/ لپ تاپ می بود من کلی کف می کردم و احساس می کردم که چقدر خوش به حالش شده. نمی دونم چرا در مورد خودم این مدلی شده! لپ تاپ رو که گفتم، چون مال خودم خیلی خوشگل تر و بهتر بود اصلاً این به دلم نشست و اصلاً تا الان حتی خونه هم نبردمش. موبایلم رو هم که دادند باز هیچ خوشحال نشدم چون باعث دردسرم میشه که باید توی کیفم دو تا موبایل داشته باشم و این اصلاً جالب نیست – هر چند که از گوشیه بدم نیومده! ماشین هم که هنوز نداده اند و منتظرند بنده گواهینامه بگیرم، اون رو هم می گم ای کاش نمی دادند که مجبور نباشم خودم تا شارجه و ابوظبی و این ور اون وری که هیچ ایده ای ندارم کجان رانندگی کنم! در مجموع تمامی این چیزهای قابل حملی که بهم داده اند، مزیت محسوب نمیشه، چون همه به این معنیه که کار بیرون از آفیسم – توی این گرما!!- زیاده!! اما حقوقم که روش حرفی نیست، خیلی خوبه. بقیه چیزهای کارم رو هم دوست دارم. کارم زیاد شده، سرم شلوغ شده، به محیط هم عادت کردم و با بچه ها هم دوست شده ام. با اون یکی سارا آلمانیه هم که دیگه اون قدر جون جونی شدیم که با هم ناهار بیرون می ریم و خرید می ریم و ... (بماند که من چون ماشین ندارم خب بد نیست با هم باشیم دیگه!) کلاً هم هر دو مون آدمهای راحتی هستیم و راحت از زندگی و فرهنگ و چیزهای مختلف با هم گپ می زنیم و کلاً با هم خوش می گذرونیم. چون اتاقهامون هم روبروی همه، هر اتفاقی که برامون پای تلفن می افته، کلمون رو می کنیم بیرون و واسه اون یکی تعریف می کنیم!! می دونم شاید هیچ کدوم اینها برای شماها جالب نباشه، ولی به هر حال فعلاً زندگی من متشکل از این اجزای مشروحه است!! برای من به هر حال جالب و لذت بخشه!

صبح رفته بودم بیمارستان ایرانیان. دفعه پیش که رفتم کلی سرفیدم تا یه ویزیت شم، بعدش فهمیدم که بیمارستان خودش بیمه داره. از اونجایی هم با مجموعه وضعیت من که همیشه در طی 5 ماه یه دفتر بیمه تموم می کردم، خیلی حیاتی بود که خودم رو بیمه کنم. صبح به قصد دکتر رفتم بیمارستان، ولی از اونجایی که به هر حال حوزه کاری ایرانی ها بود برای صدور کارت بهداشت (بیمه) نزدیک به 90 دقیقه معطل شدم و بعدش هم چون خیلی دیرم شده بود – مثل خنگ ها- بدون اینکه هیچ رسیدی چیزی بگیرم که من این مدارک و پول رو دادم، با هول و عجله زدم بیرون که بعداً برم کارت رو بگیرم. اگه در ادامه هم همچنان حوزه ایرانی ها بخواد باشه، احتمالاً مدارکم فردا گم شده و کسی هم نیست که حاضر باشه قبول کنه من 250 درهم داده ام!!

حقوقم رو چند روز زودتر از تموم شدن ماه بهم دادند!! برام خیلی جالب بود. هیچ وقت چنین اتفاقی برام نیفتاده بود! در حالیکه من داشتم فکر می کردم چون هنوز حساب باز نکردم حتماً دیر میشه، خودشون چک کشیدند و بهم دادند. باحال بید!

بعدالتحریر. این نوشته هیچ انگلیسی نداشت!!