برکه من

Friday, January 22, 2010

رانندگی و امارات


یه چیزی هست که مدتهاست بهش فکر می کردم و می خواستم در موردش اینجا بنویسم. اون هم رانندگی و جنبه های مختلفش در اینجاست.
رانندگی در امارات، به طور کلی از ایران خیلی بهتره، از اروپا هنوز خیلی بدتره.
رانندگی در دبی از ابوظبی خیلی بهتره.
رانندگی رانندگان ابوظبی در هر جا که هستند خیلی بدتره. یعنی وقتی که پلاک یه ماشینی ابوظبی هست به مراتب رانندگیش از پلاک دبی بدتره.
حالا اگه شیشه های ماشین اون راننده سیاه باشه، رانندگی در حد فاجعه است (شیشه سیاه اینجا مال عربهای محلی است که نمی خوان زنهاشون دیده بشن، برای همین فقط اونها می تونند 90 درصد سیاه کنند)
اگه پشت یه ماشینی یه "سبحان الله" ای، آیه و سوره و قرآنی دیدی فقط باید خودت رو بکشی کنار، یعنی رانندگی اش قطعاً خیلی بده.
خلاصه که در نهایت نتیجه گرفتم که هر چی محلی تر، مال امارت های دیگه غیر از دبی که کمتر خارجی دارند، رانندگی ها فاجعه میشه. البته خداییش هندی ها همچنان در بمبئی و پاکستانی ها در اسلام آباد زندگی و نتیجتاً رانندگی می کنند. برای همین اونها هم در نوع خودشون کسی هستند!
بعدالتحریر. بعله، درست دارین من رو قضاوت می کنین. آدم در زندگی در امارات racist میشه. دیگه حتی انکار هم نمی کنم. می دونم


Tuesday, January 05, 2010

سال نو و دبی و برجش


سال نو رو در حالی شروع کردم که تغییرات بزرگی رو یپش رو دارم. سال 2009 سال بسیار لج درآری بود و از رفتنش بسی خوشحالم. البته نسبت به سال 2010 هم هیچ حس خاصی ندارم. یعنی پارسال که 2009 شروع شد می دونستم که یه سال سخت پیش روست. امسال نمی دونم سختی مثبت است یا نه. یعنی تغییرات زیادی در راهه که نمی دونم چقدر مثبته، چقدر خنثی و چقدر منفی.

یه چیزی که توی دبی خیلی مسخره است، این همه پپسی باز کردن واسه خودشونه و این همه چاخان پاخان ردیف کردن برای خودشون و در عین حال انکار مشکلات واضحشون به عموم. شکی نیست که دبی از نظر اقتصادی وضع فجیعی داره. پارسال آتیش بازی های سال نو رو به بهانه غزه و عزاداری برای کشتگان جنگش، کنسل کردن. اکثر مردم احساسشون این بود که برای کم کردن مخارج بود و این طوری گفتند. حالا امسال برای آتیش بازی ها، بین جاهای مختلف رقابت بود!

در حالی که چند تا شرکت بزرگ عملاً دولتی وضع اسفناکی دارند به لحاظ بدهی هایی که نتونسته اند بدهند، دیروز که مراسم بازگشایی برج دبی بود، خدا می دونه چه خرجی کردند! مراسم بی نظیر و زیبایی بود (بنده هم البته از توی تلویزیون دیدم، چون اصلاً حوصله ترافیکی که ساعتها مردم توش موندند تا به اونجا برسند رو نداشتم). آتیش بازی و موسیقی و رقص نور و الی آخر در حد اعلی. واقعاً زیبا بود. شکی نیست. اما در حالی که همه می دونند وضع دبی چیه، من نمی فهمم این کارها یعنی چی. خیلی ها معتقدند که این خرجها فقط با توریست ها و بلیط هایی که برای ورود به برج فروش میره خرجش رو درمیاره. نمی دونم. شاید درست بگن.
اما چیز مسخره دیگه حرفهای گنده تر از دهنشونه که خدا می دونه چه چیزها در مورد افتخاری که با گشایش این برج برای "بشر" ایجاد شده و از این قبیل حرفها نگفتند! انگار که اولین آپولوی دنیا رو هوا کردند. از اینکه خیلی الکی هر چیز رو بزرگ می کنند خنده ام می گیره. برج دبی بی نظیره، عالیه، زیباست، "بلنده" مسلماً. شکی نیست. اما خب در حد خودش ازش حرف بزنین. اینقدر شلوغ کردن دیگه چیه؟
شاید هم من کلاً توی حس لجم و برام این طوریه! نمی دونم.

بعدالتحریر. یه فیلم مختصر یکی اینجا گذاشته که اگه کسی خواست ببینه. اونی که توی تلویزیون بود خیلی کامل و زیبا بود.