برکه من

Thursday, June 24, 2010

انسان یا حیوان؟

انسانها قابلیت این رو دارند که گاهاً مثل حیوانات territorial باشند. به خصوص وقتی که احساس کنند حریم مالی شون مورد خطر قرار گرفته. از طرفی حتی اگه حریم مالی شون هم در خطر نباشه، می تونند درست مثل یک حیوان territorial باشند و به هر وسیله ای شده، حتی هوار زدن توی آفیس یا اتهام بی خود زدن به تو، یا صرفاً بی توجهی به اشتباهشون (که اشتباه خاص انسانه و با قبول اشتباه آدم داره اذعان می که که انسانه و حیوان نیست) سعی می کنند territory خودشون رو نشون بدهند و واسه تو خط و مرز قرار بدهند که یعنی تو نمی تونی این طوری باشی و اون طوری.
اگه در این شرایط تو نخوای مثل اون حیوون territorial باشی و بهش نشون بدی که حد و مرزش کجاست و back off، خورده میشی. حالا انتخاب خودته که آدم باشی یا حیوون!
تصمیم سختیه، نه؟

Friday, June 18, 2010

داستان لوس هر سال من

آیا به نظر شما واحد شمارش می تونه فصل باشه؟ توی دبی هست. مدتی که توی دبی هستی رو بر اساس تعداد تابستون ها می شمری: این پنجمین تابستونیه که توی دبی هستم (یعنی 4 تا تابستون رو گذروندم و زنده موندم. این جمله رو هم یه طوری هم با افتخار میگی هم با شک. شک اینکه آیا این پنجمی رو زنده می مونم یا نه!)
هر سال فکر می کنی که امسال گرمتر از پارساله. به قول یکی می گفت من 26 ساله دبی ام و هر سال 15 جون که میشه میگم: فلانی، اما هیچ سالی به گرمای امسال نبوده!
پریشب داشتم یه فاصله کوتاه از ساختمون تا ماشین رو راه می رفتم. شب بود و خورشید روی مغز سرم نبود (درسته. حتی توی دبی هم شبها خورشید نیست!) اما بادی که توی صورتم می زد درست مثل وقتی بود که به فاصله 10 متری از یه آتش سوزی باشی و هرم گرما بخوره توی صورتت. برای همین یه شب که حرارت این آتش سوزی کمتر باشه، از روی انکار، یا دلخوشی یا مزاح میگی: چقدر امشب هوا بهتره!!!
اما هر چقدر هم که انکار کنی، وقتی دما به 47 درجه میرسه و تازه اول تابستونه، سعی می کنی واقعیت رو کم کم هضم کنی: تابستون شروع شده! بدجور هم شروع شده.

Monday, June 07, 2010

تارگت و کار و کورتر و نگرانی و پا

نمی دونم چرا اینقدر احساس خستگی می کنم. خستگی و نگرانی. نگرانی رو می دونم. یکی از وضعیت پام که هنوز نتونستم یه دکتر پیدا کنم و اولین وقتی که از یه بیمارستان خوب پیدا کردم یک ماه دیگه است. نگرانی بعدی اینکه به خاطر پام ورزشم رو قطع کردم و خیلی ناراحتم. قطع شدن ورزش هم از نظر جسمی و هم روحی خیلی اثر بدی روم داره. عادت بدنم کامل عوض می شه. نگرانی بعدی اینکه آخر جون نزدیکه و کورتر داره تموم میشه. می دونم کسی انتظار فروش و زدن تارگت نداره، اما خب خودم با خودم قرار داشتم 150% بزنم. در حالیکه هنوز یه دیل رو هم نبستم. رئیسم میگه اصلاً نگران نباشم و ازم خیلی راضیه و دارم خوب پیش میرم. اما در احساس خودم راضی نیستم. حتی یه ذره فکر می کنم پسرفت هم کردم.
وضع بازار هم اصلاً جالب نیست. یعنی با این همه میتینگ رفتن و غیره و ذلک می بینی آدمها دستشون به جیبشون نمیره در بهترین حالت. در حالت نرمال حاضر نیستند حتی ببینندت چون نمی خوان خرج کنن.
فکر کنم بیشتر الان خسته ام و همه چیز رو منفی می بینم....

Saturday, June 05, 2010

ماشین

هیچ وقت به این فکر کردی که پروسه خرید ماشین می تونه یه پروسه کاملاً علمی باشه؟ بستگی داره که به این پروسه نگاه کنه و انجامش بده. مثلاً حاج آقا به عنوان یه آنالیست برای خرید ماشین و تحلیل اینکه چه ماشینی می تونه در بودجه ما بگنجه، یه فایل اکسل تحلیل با انواع ردیف ها و ستون ها درست می کنه و تمامی هزینه های آشکار برای دو و سه سال رو توش می نویسه و بعد هزینه ماهانه در میاره و بعد میگه با افزایش حقوق حاصل از تغییر کار، چه ماشینی در چه رنج قمیتی در بودجه است.
به این شکل وقتی تو خودت رو محدود به هیوندای و فورد و پژوه می دیدی، یهو می بینی که توی شوروم آودی (Audi) هستی و داری ماشینی رو بررسی میکنی که در خوابت هم نمی دیدیش! و درسته که داری نو و دسته دوم رو همراه هم بررسی می کنی، اما خب می بینی که به طرز عجیب غریبی فایل اکسل داره یه جورهایی اجازه یه آودی A4 رو هم شاید بهت بده (دست دوم) یا یه آودی A3 نو رو بررسی کنی. هر چند که معقول ترین تصمیم الان پژو توربو 308 به نظر میرسه. اما بعد از دو سال 206 و بعد دو سال 207، شاید چند سال هم با 308 بودن دیگه خسته کننده بشه! قطعاً آودی می تونه تغییر جالب!! و بسیار شیرینی برای متوسط رانندگی 800-1000 کیلومتر در هفته من باشه!! این طور نیست؟