Me again
(مجدداً اینها رو دیروز نوشتم و چون در هتل آنتیک باز کانکشن نداشتم مجبور شدم بی خیالش شم.)
بالاخره من یک بار دیگه تونستم برنامه ام رو جور کنم و با مشقات زیاد بیام هتل که چک میل بزنم.
خیلی مختصر و مفید:
کارهایی کردم که به عمرم نکرده بودم. نترسین. دیسکو و دانسینگ رو نمی گم. پرده دوختم. پرده نصب کردم. سبزی خورد کردم. غذا از a to z خودم پختم (به این معنا که پیاز داغ هم در همون لحظه درست کنم، گوشتش رو هم خرد کنم و ...) در نهایت: خونه دیروز دیگه آماده آماده شد و زندگی توش شروع شد! از اونجایی هم که حاج آقا از کله سحر تا آخر شب سر کاره تمامی تمامی کارها دست تنها با خودم بود. No complains! چون اگه این طوری نبود حسابی بی حوصله می شدم! به هر حال زندگی داره روند عادی پیدا می کنه. باور نمی کنی، واسه گرفتن یه اینترنت تا الان 3 روز تمام ادارات مختلف رفتیم و هنوز هم درست معلوم نیست که کی باید به ما سرویس بده. امیدوارم امروز به نتیجه برسیم. (خداییش زور نداره که یه فنجون 5 سانتی اسپرسو الان برام آوردن به قیمت 13 *250 تومان!!)
هوا خیلی گرم شده. 33 دمای متعادلشه...! خدا به تابستونمون رحم کنه. (اااااههههههههههههه: بیان احساس به صورت آن لاین: از این اسپرسو یه قلپ خودم مزه دم مار می داد!!! خیلی زور داره والله....)
فعلاً بسه. باید برم.
اینها رو هم دارم امروز می نویسم، چون ماشینم الان جریمه میشه و باید برم دیگه زیاد نمی نویسم: تازه امروز فهمیدیدم که ما تا یه ماه دیگه منطقه مون اینترنت نخواهد داشت and this is like a hell to me! جدی دوری از اینترنت حتی بدتر از دوری از حاج آقا بود. الان هم اومدم یه قهوه خونه و با هزار مشکل که من نمی تونستم وصل شم یه چارلی نام مهربونی اومد و واسم از ADSL خونه اش وصل شد.
از ایران در رفتم که از شر انتظارات ملت خلاص باشم و نفس بکشم، انتظارات در اینجا به انتظارم نشسته بود. از انواع مدلهاش که فکر نمی کردیم واسه ما وقت نداشته باشی و ما مثلاً بزرگتریم چرا نیومدین عید دیدنی مون و ... از این چیزایی که تو ایران هم زیر بارش نرفتم و اینجا هم تلاش خواهم کرد که نرم...
امشب یه مهمونی قراره بریم که از قضا خونه یکی از مدیران ارشد خاور میانه Shell است و بنده هم اومدم که یه جوری رزومه پرینت بگیرم و با توصیه هایی که از جانب بزرگان فامیل شدم ببینم چی میشه. قالب می شیم یا نه! :دی